مارتا یک مرغ معمولی مثل بقیه مرغ ها نبود.
اون یک ویژگی خاص داشت.
پاهای مارتا از جنس فنر بودند.
چند وقت پیش، یک روباه بدجنس به اون حمله کرد و آسیب شدیدی به پاهای عادیش زد.
بعد از اتفاق، مارتا دیگه نمیتونست با اون پاها راه بره.
کشاورزی که مارتا تو مزرعش زندگی میکرد، مرد زبردستی بود.
اون که متوجه شد مرغ بیچاره از اینکه دیگه نمیتونه راه بره ناراحته، مرغ رو به داخل انبار برد و به جای پاهای خود مارتا که اون رو یک جا نشین کرده بودن، یک جفت فنر بهش وصل کرد.