«مردی در تبعید ابدی» عنوان رمانی از نادر ابراهیمی است که بر اساس داستان زندگی محمدصدرشیرازی- ملاصدرای شیرازی (صدر المتألهین) نوشته شده است. ابراهیمی با نثری فاخر و استوار و با ذوقی مثالزدنی علاوه بر پرداختن به داستان زندگی ملاصدرای شیرازی، همزمان سیر تکوینی اندیشهها و تفکرات عرفانی فلسفی او را نیز منعکس میکند و مخاطب علاوه بر آشنایی و شناخت با زندگی شخصی ملاصدرا و بررسی تمام ابعاد شخصیت او، با چگونگی بروز و ظهور مراحل شکلگیری تفکرات و اندیشههای فلسفی عرفانی و همچنین حکمت نظری ملاصدرای شیرازی نیز آشنا میشود.
در بررسی شخصیتهای مهم و تاثیرگذار رمان میتوان از این سه نفر به طور ویژه نام برد که ملاصدرا شاگرد آنها بوده و همواره با افتخار از آن یاد میکرده است:
میرمحمد باقر استرآبادی(میرداماد)
شیخ بهاءالدین عاملی (قاضیالقضات)
و ابوالقاسم میرفندرسکی
این کتاب در شانزده فصل جداگانه، اما به هم پیوسته، شکل گرفته است و سطرهای اولیه متن با دیالوگی از فاطمه، همسر ملاصدرای شیرازی، چنین آغاز میشود:
«-آقا! خستهایم و بیمار. تن دختر نو رسیدهام در تب میسوزد.
شکایت نمیکنم و تا این لحظه میدانید. که گله نیز نکردهام. با شما بودن، چون شما صبور بودن را میطلبد. اما به خاطرتان میآورم که ماهها است آوارهایم آقا! از هیچ سو سکونتگاهی، راهی نیست که اگر باشد هم مسدودش کردهاند. مگر شما، آقا چه گفتهاید و چه کردهاید که دشمناتان به چنین عذابی مهمانتان کردهاند؟»
«مردی در تبعید ابدی» با خوانش کاوه یانقی منتشر شده است.