این داستان بر اساس مستندات واقعی نوشته شده است
داستان دختر هیتلر از آنجایی شروع میشود که مارک و دوستانش: آنا، بِن و تریسی منتظر اتوبوس مدرسه هستند. آنا شروع به داستانسرایی میکند تا بتواند گذشتن زمان را سریعتر جلو ببرد. اینجا بود که دومین شخصیت رمان وارد میشود؛ هایدی دختر هیتلر
رمان، اوضاع زندگی دخترک را پر از مسائل مخفی و رازآلود معرفی میکند. او در یک روستا، جایی که هیچ چیزی از جنگ نمیداند زندگی میکند. به ندرت، پدرش هیتلر را میبیند و اوقاتش را فقط با دایهاش میگذراند. درکنار داشتن زندگیای پر رمز و راز، خودش هم ماهیتی مخفی دارد چون فقط پدرش و افرادی در خانهی او زندگی میکنند، درمورد بودن دخترش میدادند. آن دختر برای کل دنیا بهجز پدرش و چند نفر دیگر، کاملا ناشناخته بود.
مارک با فهمیدن داستان زندگی آنا، بسیار ناراحت میشود، او بهدنبال این میگردد که اگر هایدی یک فرد واقعی بود میتوانست از او درمورد هیتلر و زندگیاش سوالاتی بپرسد. او در مورد زندگی هایدی به موارد حقیقی دست یافت، شروع به بازجویی از آنا کرد و اتفاقاتی که برای هایدی رخ داد را به او گفت.