در این کتاب جول اوستین میخواهد به ما بگوید که وظیفه ما پس از رهایی از بحران و مشکلات چیست و چگونه میتوانیم باعث خیر و برکت بیشتر برای خود و دیگران شویم...
همهی ما در یک زمانهایی از زندگیمان الطاف خداوند نصیب ما شده است.
مثلاً وقتی که حالمان خوب نبود و گزارشات پزشکی خوشایند نبودند، ولی خداوند ناگهان شرایط را به نفع ما تغییر میداد و الان کاملاً سالم هستیم یا مثلاً کسی که عاشقش بودیم را از دست دادیم، فکر نمیکردیم دیگر بتوانیم زندگی کنیم. اما خداوند به ما قدرت و آرامش بخشید و الان حتی از قبل هم قویتر هستیم.
در آن لحظه ما بیمار بودیم، به درمان نیاز داشتیم، به رستگاری نیاز داشتیم، به لطف خداوند نیاز داشتیم، جایی که به بن بست رسیده بودیم خداوند راهی را پیش روی ما قرار داد.
ما همیشه به خاطر این که خداوند ما را خلق کرد، شکرگزار بودهایم و میدانستیم که این از الطاف خداوند بوده است اما نکته اینجاست که:
اینکه فقط یک بیمار شکرگزار باشیم کافی نیست بلکه باید یک قدم بیشتر بردارید و از یک بیمار تبدیل به یک پزشک شوید.
شما اکنون درمان شدهاید پس باید به یکی دیگر هم کمک کنید تا حالش خوب شود.