با استرس ناخواسته که یکباره تمام وجودم را فرا گرفته بود تلفن را وصل کردم همین که الو گفتم از صدای مضطرب شهرام فهمیدم اتفاقی افتاده، بدجور دلم لرزیم همین باعث شد که بی اختیار بدون اینکه به پویان توضیح دهم از اتاق خارج شدم، لحن صدای شهرام آنقدر مرا ترسانده بود که اصلا حال خود را نمیفهمیدم توی سالن مشغول صحبت با شهرام شد دریع از اینکه رفتار شک برانگیزم باعث شده بود که توجه پویان به سمتم جلب شود. شهرام با هول و هراس گفت: ستاره کجایی؟ نامزدت کجاست؟ گوش کن ستاره آرش برگشته ایران...الو...