0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
سر به روی شانه ها
٪50

معرفی، خرید و دانلود کتاب سر به روی شانه ها

درباره سر به روی شانه ها
اتین چمدان را توی هال گذاشت، در اتاق غذاخوری را باز کرد و گفت: ـ یک سوپ سرد برایت سرهم‌بندی کرده‌ام. ماریون گفت: ـ متشکرم عزیزم. اما گرسنه نیستم. تازه توی رستوران قطار غذا خوردم. مقابل آینه‌ی ورودی، کلاه و دستکش‌هایش را درآورد و گره‌ موهایش را باز کرد. خستگی دلنشینی چهره‌اش را فرا گرفته بود. امّا خوشحال و موفق به نظر می‌رسید. دست‌هایش را برای رفع خستگی به جلو دراز کرد و گفت: ـ هیچ جا مثل خانه‌ی خود آدم نمی‌شود! از ایستگاه قطار تا خانه، توی تاکسی از نتایج سفرش برای اتین گفته بود. به لطف سفارش‌های آقای ژوبر، کارش با مسئولان شرکت آلفار به موفقیت انجامیده بود و از ماه اکتبر آینده هم قرار شده بود که این شرکت بزرگ، پارچه‌ی لازم برای سری‌دوزی در اختیار ماریون قرار دهد. ماریون گفت: ـ نمونه‌ها را با خودم آورده‌ام. همه خوشگل‌اند. حالا می‌بینی، چمدانم را باز کن... اتین شروع به خندیدن کرد: ـ ماریون صبر کن، بعداً وقت داریم. پس از آن و بدون آن‌که به اعتراض‌های ماریون توجه کند، او را به داخل اتاق غذاخوری نورانی و روشن هل داد. دو بشقاب، قاشق و چنگال، گوشت سرد و میوه. میز غذاخوری آماده بود. شش میخک سرخ رنگ را در یک گلدان سنگی، درست وسط میز غذاخوری گذاشته بود که ماریون با دیدن آن سرش را به سوی اتین برگرداند و با نگاهی پرسش‌گرانه گفت: ـ این کار توست؟ ـ بله. ـ آه! اتین، نباید!... ـ ساکت بنشین و غذایت را بخور. ماریون با لبخندی زیبا و زنانه و با لحنی پرکرشمه گفت: ـ خب دیگر، نمی‌توانم ردت کنم. روی صندلی نشست، و از روی تفنن چند حبه انگور از خوشه جدا کرد و به دهان گذاشت. هاله‌ی آبی رنگی اطراف چشم‌هایش را فرا گرفته بود و لب‌هایش بی‌رنگ و بدون آرایش بود. بار دیگر پرسید: ـ نامه‌ای نیامده؟ اتین گفت: ـ چرا، آن‌ها را توی اتاقت گذاشته‌ام. ـ نیم‌تنه‌ی خانم پیات را چه‌کار کردند؟ ـ دیروز صبح به او تحویل دادند. ـ خیلی خوب، خودت توی این دو روزه چه‌کار می‌کردی؟ ـ کار مهمی نداشتم. کتاب‌هایم را ورق زدم. یکی از دوست‌هایم را دیدم... لحظه‌ای تردید کرد و پس از آن، نامه‌ای را که در نبود ماریون دریافت داشته بود، از جیبش بیرون آورد. ـ بگیر، این را بخوان. داستان مضحکی است! ماریون کاغذی را که به سویش دراز شده بود گرفت، آن را باز کرد و از نظر گذراند. از همان خطوط اول نامه، شیار کوچک عمیقی میان ابروانش هویدا شد. چانه‌اش متورم شده بود. با ناراحتی گفت: ـ این زن دیوانه است! اتین گفت: ـ فکر می‌کرده که کار خوبی انجام می‌دهد. شاید زیاد ماهرانه نوشته نشده باشد، امّا مشخص است که هوش و حواسش کار می‌کرده. ماریون به حرف‌های او اعتنایی نداشت و فکر خودش را دنبال می‌کرد: ـ دیوانه! دیوانه! چه حقی دارد که این‌طور دنبالت بیفتد؟ چه‌طور جرئت می‌کند به تو نامه بنویسد و مزاحمت بشود؟ ـ برای من مزاحمتی نداشت. ـ چرا، اتین. مزاحمت داشت برای تو، برای ما! او این را می‌داند. این بسته... بسته‌ای را که از آن صحبت کرده، تحویل گرفته‌ای؟
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۱۱ مگابایت
تعداد صفحات
206 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۶:۵۲:۰۰
نویسندههانری تروایا
مترجممجید تولی
ناشرنشر قطره
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
La tête sur les épaules
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۰۵/۰۷
قیمت ارزی
4 دلار
قیمت چاپی
32,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۱۱ مگابایت
۲۰۶ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4
از 5
براساس رأی 2 مخاطب
5
ستاره
50 ٪
4
ستاره
0 ٪
3
ستاره
50 ٪
2
ستاره
0 ٪
1
ستاره
0 ٪
1 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
3

خوب بود، البته ماجرا و هیجان خاصی نداشت و بیشتر کتاب حاوی خودگویی‌های یک نوجوان بود، ولی ترجمه عالی بود و مطالعه کتاب را دلپذیر می‌کرد، برای کسانی که به مباحث خرد فلسفه علاقه دارند فکر کنم جالب باشد.

4
(2)
24,000
٪50
12,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
سر به روی شانه ها
٪50
سر به روی شانه ها
هانری تروایا
نشر قطره
4
(2)
24,000
٪50
12,000
تومان