مشکل اصلی جامعۀ جاهلی جزیرةالعرب، واپسماندگی فرهنگی و فقدان نظام ارزشی دینباورانه بود و همین معضل اساسی، جامعۀ حجاز را به سوی اضمحلال اخلاقی سوق داده بود. نظام اجتماعی یثرب نیز علیرغم چهارچوبهای تکاملنایافتۀ شهری، جدای از ساختار نظام جاهلی نبود و در آستانۀ ظهور اسلام در منجلاب بیساختاری فرهنگی بهسر میبرد؛ اما ملاقاتهای نخبگان یثربی در عقبۀ اول و دوم، در واپسین سالهای اقامت پیامبر(ص) در مکه بارقههای امید را در دل اصلاحطلبان یثربی که اکنون سفیران فرهنگی پیامبر اکرم(ص) بودند، افروخت و عزمشان را به عنوان نخستین نقیبان دعوت اسلامی در مدینه جزم نمود.
پس از اعزام نقیبان فرهنگی، هجرت نبی اعظم(ص) به یثرب میتوانست دومین اقدام مهم پیامبر اکرم(ص) برای صدور اسلام به گوشۀ مهمی از حجاز بوده باشد. حضور پرتلاش و مستمر فرهنگی نبی مکرم اسلام(ص) در حالی به بار نشست که دولت قدرتمند دینی با محتوایی ارزشی و فرهنگی در مدینةالنبی شکل گرفت. این تحولات شگرف بیمدد اعجاز الهی و آموزههای وحیانی و البته مدیریت دقیق فرهنگی رسول خدا(ص) امکانپذیر نبود. ازآنجاکه درک شیوههای مدیریتی رسول خدا(ص) میتواند در بررسی تحولات فرهنگی تاریخ صدر اسلام مؤثر باشد، مطالعۀ شاخصههای فرهنگی عصر نبوی(ص) ضروری بهنظر میرسد. بدینترتیب مجموعۀ پیش رو تلاش دارد تصویری موجز از مدیریت فرهنگی دولت نبوی(ص) ارائه دهد.
جامعۀ بسته یثرب با ریشههای اعتقادی شرک و بتپرستی و بنمایههای متروک خرافی و روابط درونگروهی ناکارآمد، مبتنی بر حیات قبیلهای و متکی بر فرهنگ بستۀ عشیرهای و خردهفرهنگهای منحرف دهشتناکی، چون گرامیداشت جنگ و زندهبگورسپردن دخترکان بیگناه، تمام معیارهای پسافتادگی فرهنگی را دارا بود؛ اما تلاشهای خستگیناپذیر پیامبر اسلام(ص) که متکی بر آیات وحیانی و امدادهای غیبی الهی بود، در کمترین زمان ممکن شگرفترین تحولات را در متن جامعه یثرب و البته حجاز و فراحجاز پدید آورد. پس از این، مناسبتهای متعالی و روابط مبتنی بر ارزشهای والای انسانی با معیار تقوا و گذشت، جایگزین عادات زشت و رسوم پلشت شد. آنچه مسلم است، اساس برنامۀ فرهنگی پیامبر اکرم(ص) تزکیه و تعلیم بود که این خود از ابزار تغییر مناسبتهای اجتماعی و تحولات فرهنگی بهشمار میآمد. با اندکی دقت در فرایند تحولات فرهنگی حجاز میتوان بهدرستی دریافت هجرت پیامبر اکرم(ص) به یثرب در تسریع فرایند تحول فرهنگی حجاز بسیار مؤثر بود. پیامبر اکرم(ص) پس از ورود به یثرب به عنوان راهبر جامعۀ اسلامی علاوه بر هنجارسازی و ارزشآفرینی، به ساختاربندی جامعۀ قبیلهای مدینه که تا پیش از این، اساس بنیان فرهنگی و سیاسیاش بر نزاع و درگیریهای طولانی اوس و خزرج و رقابتهای پیدا و پنهان با قبایل یهود نهاده شده بود، پرداخت و از این طریق ضمن ترغیب و تشجیع شهروندان مدنی برای رسیدن به یک وفاق اجتماعی، آنان را به امتی واحده با هدفهایی مشترک مبدل کرد. بذر دعوت پیامبر اکرم(ص) در متن جامعۀ مدینه که نقبا و سفیران فرهنگی ایشان پیشتر سازههای شهری یثرب و بافت فرهنگی آن را متأثر کرده بودند، پاشیده شد و یثرب از همان بدو ورود پیامبر اکرم(ص) مهیای تغییراتی اساسی گردید. آنچه توانست بر سرعت تحولات فرهنگی جامعه مدینه بیفزاید و آنان را به سوی جریان اجتماعیشدن سوق دهد، ماهیت مدیریت فرهنگی و محتوای برنامههای هدفمند پیامبر اکرم(ص) بود که از همان نخستین روزهای ورود، شالودۀ اساس آن ریخته شد. در این طریق، نبی مکرم اسلام(ص) ضمن تشویق شهروندان به الزامات مدنی و رفتارهای دینی، آنان را به سوی پذیرش تغییرات اجتماعی و فرهنگپذیری اسلامی رهنمون میساخت.