ياسن گرگوروويچ سرانجام به آنچه خود نميخواست تبديل شد. او تمام تلاش خود را كرد كه چنين اتفاقي نيفتد. اما انگار قرار بود سرنوشت او تغيير كند كه كرد. اكنون ياسن ديگر يك قاتل است. چه بخواهد چه نخواهد. ياسن عموي الكس را كشته بود . الكس بدون اسلحه در برابر ياسن كه مسلح بود ايستاد و به او قول داد كه سرانجام روزي انتقام عموي خود را از ياسن خواهد گرفت. الكس نميدانست بين ياسن و پدر او چه گذشته بود. شايد اصلا نميدانست پدرش كه بوده است. ياسن يك قاتل حرفهاي بود. اما آيا ميتوانست يك نوجوان چهارده ساله را بكشد؟