در یک شب طوفانی، پسری عجیب به اسم جانی کا به دنیا اومد.
نوزاد تازه متولد شده اونقدر سنگین و تپل بود که همهی مردم رو از جاهای مختلف برای دیدنش به روستا کشوند.
دکترها خیلی تعجب کردند ولی خانوادهی جانی کوچولو خوشحال و راضی بودند.
اونقدر اندازهاش بزرگ بود که غذاهاش خیلی بیشتر از آدمهای عادی بودند.
مثلا ۳۷ لیتر شیر به همراه ۴ قرص کامل نون رو باید میخورد تا شکمش سیر میشد.
همینطور ۱۰ تخم مرغ و نصف یک درخت انگور بخشی از میان وعدش رو تشکیل میدادند.
پدر و مادرش نمیتوانستند همهی این چیزها رو بخرند تا شکمش رو سیر بکنند، برای همین تصمیم گرفتند تا به جای دیگهای بروند و مزرعهی خودشون رو داشته باشند.