در کتاب حاضر، رمانی با موضوع اجتماعی و عشق مادرانه گنجانده شده است. «زلال»، دختری فهیم است که در چهارراه، دوست قدیمی خود «راضیه» را با یک بچه میبنید. راضیه به دلیل بیوفایی همسرش و طرد شدن از طرف خانواده به کار در چهارراهها مشغول شده بود. زلال او را به اتفاق بچّهاش «گلایول» به خانهاش میآورد. «رامین» فرزند «سلطنت خانم» مادر زلال، با راضیه ازدواج میکند و او را از دربهدری نجات میدهد. در این میان، زلال قصد ازدواج با پسری به نام «پیمان» را دارد، که با خواندن دفترچۀ خاطرات مادرش متوجّه عشق عمیق مادرش به پدر پیمان و فداکاریهایش در مقابل فرزندخواندهاش «رامتین» و رازهایی دربارۀ خواهرش «ژینوس» میشود و به فداکاری و عشق عمیق مادرانۀ او پی میبرد.