داروغه دستور داد تا از مردم خراج بگیرند و همه باید اینکار رو میکردند، چه فقیر و چه ثروتمند.
مصطفی و خانوادش هیچ چیزی نداشتند و نمیدونستند باید انجام بدهند.
اونها توی یک خونهی نیمه کاره زندگی میکردند و غذای کافی برای سیر شدن نداشتند.
یک الاغ پیر هم بیرون خونشون بسته شده بود اما اونقدر ضعیف بود که حتی نمیتونست بچههای کوچیک خانواده رو سواری بده.