راکون کوچولویی به اسم چستر دوست نداشت که به مدرسه بره، اما چرا؟
مادرش دلیل اینکارش رو از اون پرسید، اما چستر چیزی نمیگفت
ناگهان برادر کوچیکترش رانی جلو اومد و گفت که یه راسو زورگو اونها رو توی مدرسه اذیت میکنه و بهشون زور میگه.
مادر با فهمیدن این موضوع تصمیم گرفت داستانی برای بچهها تعریف کنه تا بتونن از حقشون در برابر زورگو دفاع کنند.