کتاب «کشتی مردگان» با عنوان انگلیسی (Magnus chase and the ship of dead) برای اولین بار در سال 2017 منتشر شد. این کتاب سوم از قسمت دوم مگنوس چِیس و خدایان آسگارد است. اولین قسمت از این مجموعه در سال 2015 منتشر شد.
کشتی مردگان یک رمان فانتزی مناسب نوجوانان و جوانان است و که بر اساس افسانهی نورس نوشته شده است. این سومین و آخرین رمان در سهگانهی مگنوس چیس و خدایان آسگارد است و پیش از آن مجموعهی چکش ثور نوشته شده است. این رمان با زاویه دید اول شخص روایت میشود و شخصیت اول آن مگنوی چیس نام دارد. او پسر 16 سالهی فرِی است که در فصلهای ابتدایی کتاب میمیرد و اکنون بی سرپرست و بیخانمان رها شده است.
ریک ریردان نویسندهی مطرح و برجستهی آمریکایی است و آثار فانتزی درخشانی را برای نوجوانان و جوانان به نگارش درآورده است. ریردان در سال 1964 در ایالت تگزاس امریکا به دنیا آمد و در همین ایالت بزرگ شد. او ابتدا قصد داشت رشتهی موسیقی را بخواند و حتی در این رشته ثبت نام کرد اما در نهایت مسیر خود را تغییر داد و در رشتهی زبان انگلیسی و تاریخ تحصیل کرد. به همین علت است که میتوان رد پای تاریخ را در اغلب آثار او مشاهده کرد. او مخاطبین خود را با دنیای اساطیر و افسانههای کشورهای مختلف دنیا آشنا میکند و آنها را به دنیای واقعی پیوند میزند.
اولین اثر او در سال 2005 تحت عنوان «دزد آذرخش» منتشر شد. اما او شهرت خود را پس از انتشار مجموعه «پرسی جکسون و خدایان المپ» به دست آورد. کتابهای ریک ریردان به 42 زبان دنیا ترجمه شده و بیش از سی نسخه در آمریکا فروش داشته است. افزون بر این مورد توجه سایر رسانهها مانند استودیوهای فیلم سازی و کامیک بوکها نیز قرار گرفته است.
ریردان در طول سالهای نویسندگی، جوایز متعددی را به خود اختصاص داده است که از میان آنها میتوان به جایزهی مارک تواین، جایزهی ادگار، استون وال اشاره کرد. از آثار ریک ریردان که به فارسی ترجمه شده است میتوان به «نشان آتنا»، «آزمونهای آپولو» و «هرم سرخ» اشاره کرد.
وحید جعفری منصوریان کتاب «کشتی مردگان» نوشتهی «ریک ریردان» را به فارسی برگردانده و انتشارات بهنام در سال 1398 آن را منتشر کرده است. شما میتوانید نسخهی الکترونیک این اثر در همین صفحه از فیدیبو تهیه کنید. وحید جعفری منصوریان مترجم جوان ایرانی متولد سال 1366 است و آثار متعددی را در حوزهی کتاب نوجوان ترجمه کرده است. از دیگر آثار او میتوان به «فریاد افتخار» و «چکش ثور» اشاره کرد.
هنگام جست وجویمان، تا جایی که میتوانستم سعی کردم گند نزنم. کمکم داشتم به یک متخصص تبدیل میشدم. ولی فکر خوردن قلب یک اژدها، بهانه شیطانی و حال به هم زن آلدرمن در شکل یک قلب، نه. این خیلی زیاد بود. به سمت جنگل برگشتم و آنقدر عق زدم تا از حال رفتم. در نهایت بلیتزن دستش را روی شانهام قرار داد و نگذاشت آلودگیها را پاک کنم: «خیلی خب بچه. می دونم. بیا بریم.»
کمکم که حالم بهتر میشد. متوجه شدم بلیتزن مرا به سمت رودخانهای میبرد که آندواری را دیده بودم. به خودم اعتماد نداشتم تا حرف بزنم. به جز لحظهای که پای برهنهام را روی سنگ یا لانهی مورچههای آتشین آلفهایم گذاشتم و گفتم: «آخ.»
بالاخره به آب رسیدیم. لبهی یک آبشار کوچک ایستاده بودیم. به استخر انواری زیر پایمان نگاه کردم. نسبت به دفعه گذشته تغییر زیادی نکرده بود. غیر ممکن بود که بگوییم کوتوله پیر و لجن آلود هنوز آنجا به عنوان یک ماهی پیر لجن آلود زندگی میکند. شاید بعد از آنکه ما او را دزدیدیم. بیخیال شده و به عنوان یک بازنشسته به کی وست مهاجرت کرده بود. من هم وسوسه شده بودم به او بپیوندم.
صدای بلیتزن خسته به نظر میرسید: «آمادهای؟ من به کمکت نیاز دارم»
از پشت پرده زرد رنگ چشمم به او زل زده بودم. بلیتزن بر لبه آبشار ایستاد و کیسه را نگه داشت. ولی بازوهایش میلرزید. کیسه را به پشتش انداخت. به نظر می رسید که میخواست فرجام گنج را تغییردهد؛ سپس دوباره دستانش را به سختی باز کرد، انگار وزن کل طلا روی دوشش بود.
بلیتزن غرغرکنان گفت: «برو که بجنگیم. کوتولهها به سختی گنج رو از دست میدن.»
تمام سعیام را میکردم تا "خوردن قلب ادها دیگه چه جهنمیه" از فکرم بیرون رود. بند دیگر کیسه را گرفتم. فورا دریافتم بلیتزن در مورد چه سخن می گفت. ذهنم با ایدههای شگفت انگیزی در مورد آنچه میتوانستم با آن گنج انجام دهم. پر شده بود. خرید یک عمارت! (ولی صبر کن... همین الان هم عمارت عمو راندولف را دارم. ولی حتی همان را هم نمی خواهم.) یک قایق بادبانی بخر! (یک قایق زرد دارم. نه ممنون.) برای بازنشستگیام پس انداز کنم. (من مرده ام.) فرزندانم را به کالج بفرستم. (اینهریا نمیتواند بچه بیاورد. ما مرده ایم.)
کیسه لرزید و افتاد. به نظر میآمد استراتژیاش را عوض کرده است. خیلی خب، در ذهن من زمزمه کرد: «کمک به بیخانمانان چطوره؟ به تمام کارهای خوبی که با این طلا میتونی انجام بدی فکرکن.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۴۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 440 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۴:۴۰:۰۰ |
نویسنده | ریک ریردان |
مترجم | وحید جعفری منصوریان |
ناشر | انتشارات بهنام |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Magnus Chase and the Ship of the Dead |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۳/۱۲ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 30,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کلا ریک ریردان همه ی کتاب هاش عالین من همه ی مجموعه هاش رو خوندم پرسی جکسون،مگنوس چیس،قهرمانان المپ،ازمون های اپولو،وقایع نگاری کین،کراس اور جادوگران و قهرمانان کلا خیلی نویسنده ی خوبیه?
در کل می خوام بگم کتاب خوبیه ، داستان خوبی داره ، سانسور هم خیلی کم داره و همه چیوه اوردن ولی از نظر ترجمه بد است ، یعنی مترجم خوبی نداشته است
ریک ریوردان واقعا نویسنده ی خوبیه.وتاب های دیگش مثل پرسی جکسون و آزمون های آپولو هم خوبن
چرا ناقصه ؟ من کتابش رو خریدم و تهش باید جنگ هجوسرایی با لوکی باشه نه ملاقات هارتستون با پدرش!!!
من این کتابشو از رفاه گرفتم ۵۰ تومن? ولی کتاب قشنگیه
مثل بقیه کتابهای ریک ریدان خوب و جالب بود
خیلی خوبه
مجموعه خیلی خوبیه
افتضاح بود
بد