در دنیای زیبای ادبیات کتابهایی هستند که موضوعشان خود کتاب و تاثیر آن در زندگی بشر است. این کتابها دنیای دردناک بدون کتاب را برای ما به تصویر میکشند تا ارزش کتاب را در زندگی، بیش از پیش بدانیم. بهومیل هرابال داستان کتاب را برای تاثیرگذارتر شدن در جامعه کمونیستی جمهوری چک روایت کرده است که دستگاههای پرس مشغول خمیر کردن کتابها و بسیاری از نویسندگان ممنوع القلم هستند. در یک کلام کتاب تنهایی پرهیاهو مدحیهای است برای کتاب و کتابخوانی.
خلاصه داستان تنهایی پر هیاهو
هانتا در زیرزمینی که انبار کاغذ باطله است، مشغول خمیر کردن کتابهایی است که اداره سانسور حکومت مرکزی برای او ارسال میکند. ولی او شخصیتی متفاوت با کارگران معمولی دارد که فقط دستور را اجرا میکنند؛ او کتابهای ارزشمند را با خود به خانه میبرد و با شخصیتهای آن زندگی میکند، به طوریکه سراسر زندگی و فکر او پر از کتاب شده است. پس از 35 سال زندگی کردن در انبار خمیر کتابها با پیشرفت تکنولوژی دستگاههای جدید وارد بازار میشوند و او از طرف رییسش مجبور به تغییر شغل میشود اما داستان به اینجا ختم نمیشود...
بهومیل هرابال در کنار «فرانس کافکا» و «میلان کوندرا» از داستاننویسان مطرح جمهوری چک است که در سال 1914 میلادی به دنیا آمد. بهومیل دارای مدرک تحصیلی دکترای حقوق است و علاوه بر آن تحصیلاتی در زمینههای فسلفه، تاریخ و ادبیات هم دارد. اما نکته جالب در مورد او این است که به مدرک تحصیلیاش هیچگونه توجهی نکرد و شغلهای کارگری بسیار سختی مثل سوزنبانی راه آهن، نمایندهی بیمه، کارگر ذوبآهن و همچنین کار در کارگاه پرس کاغذ را امتحان کرد. بعدها انجام اینگونه شغلها منجر به شناخت کامل فضای کاری آنها و دستمایهی نوشتن جذابترین رمانهای هرابال شد. علاوه بر این باعث خلق شخصیتهای منحصر به فردی شد که بسیار متفاوت با شخصیتهای معمول داستانهای دیگر است. به طور مثال کار به عنوان سوزنبان راهآهن دستمایه خلق رمان «نظارت دقیق قطارها» شد که یکی از مطرحترین رمانهای او نام گرفت و فیلمی نیز بر اساس آن ساخته شد که موفق به دریافت جایزه اسکار شد. کار در کارگاه پِرس نیز ایدهی نوشتن کتاب تنهایی پرهیاهو شد و بهومیل شخصیت هانتا را با توجه به تجربههای شخصی خود خلق کرد. البته در دوران تسلط کمونیستها با توجه به مستندات تاریخی، بسیاری از روشنفکران مشغول کارهای کارگری بودند و خیلی عجیب نبود که افراد تحصیل کرده با اختیار و یا اجبار کارهای بسیار سطح پایین انجام دهند.
بهومیل اولین رمان خود با نام «مرواریدهای اعماق» را در سال 1963 منتشر کرد که توجه مخاطبان را به خود جلب کرد و خیلی زود تمام نسخههای آن به فروش رفت. با توجه به اوضاع خفقان نظام کمونیستی چکسلواکی بهومیل هرآبال ممنوعالقلم بود و آثار او ابتدا در کشورهای دیگر به چاپ میرسید و پرفروش میشد و پس از شهرت جهانیاش در چکسلواکی چاپ میشد. تقریبا تمامی آثار هرابال به صورت زیرزمینی و «خود نشر» چاپ و تکثیر شدهاند و به دلیل مشکلاتی چاپ کتابها میتوانستند برای هرابال ایجاد کنند در ابتدای کتابها ذکر میشد که چاپ بدون اجازه نویسنده انجام شده است.
تنهایی پرهیاهو بین سالهای 1974 تا 1976 نوشته شد و در سال 1976 به صورت زیرزمینی و مخفیانه منتشر شد. اما 13 سال بعد به صورت رسمی در چکسلواکی در دسترس عموم قرار گرفت. نشریه «تایمز» تنهایی پر هیاهو را دربارهی روحیه خستگیناپذیر مردم چک و بالاتر از آن تاریخچه روحیات انسان در هر کجای دنیا میداند.
او یکی از برجستهترین نویسندگان جمهوری چک (چکسلواکی سابق) است. «کوندرا» معتقد است که او بزرگترین نویسندهی جمهوری چک است و «یوزوف اشکوورتسکی» هرابال را دگرگونکننده و انقلابی در ادبیات چک میداند. همچنین لسآنجلس تایمز او را پدر بزرگان ادبیات قرن بیستم چک میداند.
هرابال، رمان تنهایی پر هیاهو را هنگامی که ممنوع القلم بود نوشت و از آن به عنوان تنها امید زندگیاش در آنها سالها یاد میکند. سبک روایت داستان راوی اول شخص است که با استفاده از این روش خواننده در سراسر کتاب احساس میکند در کنار هانتا قرار گرفته است و به صحبتهای او گوش میدهد. برای القا و نشان دادن روزمرگی هانتا، جملاتی مانند «سی و پنج سال است که ...» به طور مداوم در سراسر کتاب تکرار شده است و این تکرار به حدی هست که در بعضی از قسمتهای کتاب خستگی و انزجار هانتا از کارش به وضوح قابل درک است. با وجود اینکه کتاب داستانی روانکاوانه دارد و از تنهایی انسان مدرن صحبت میکند اما درونمایهای سیاسی و اجتماعی دارد. صحبت از خمیر کردن کتابها خود به تنهایی نشاندهنده دوران خفقان نظام کمونیستی چکسلواکی در آن سالهاست و هرابال به این صورت نظر خود را در داستان بیان میکند :« اگر کسی میخواست کتابی را خمیر کند، باید سر آدمها را زیر پرس میگذاشت، چون که افکار واقعی از بیرون حاصل میشود... تفتیشکنندههای عقاید و افکار در سراسر جهان، بیهوده کتابها را میسوزانند». قسمت جذاب دیگر کتاب طنز سیاه آن است؛ هانتا که روشنفکری است که حالا مجبور به پرس کتاب خمیر کردن کتابها شده است با علم به بیرحمانه بودن کارش آن را در حالت مستی انجام میدهد زیرا معتقد است که در حالت عادی چنین جنایتی انجام شدنی نیست و از همکاران جوانترش که بهجای آبجو، شیر مینوشند انتقاد میکند و طعنهی طنز زیبایی را به نمایش میگذارد. اما روزمرگی و زندگی در یک زیرزمین مرطوب برای هانتا خالی از لطف هم نیست، عشقبازی با کتابها شوق زندگی به او میدهد و این عشق به حدی است که به آسمان بالا سرش و جهان اطرافش کاملا بی اعتناست و تنها به لذت خواندن کتابها فکر میکند : «سی و پنج سال هم هست که دارم بیوقفه آبجو میخورم. نه آنکه از این کار خوشم بیاید. از میخوارهها بیزارم. مینوشم تا بهتر فکر کنم، تا به قلب آنچه میخوانم بهتر راه یابم.» و تا زمانیکه دستگاههای جدید پرس برای کار او مزاحمت ایجاد نمیکنند از روزمرگی خود لذت میبرد و به امیدها و آرزوهای دورش میاندیشد.
«پرویز دَوایی» به دلیل سکونت طولانی مدت در جامعه چکسلواکی و آشنایی با فرهنگ و ادبیات آن متن اصلی کتاب را از زبان چک به فارسی برگردانده است که توسط «نشر آبی» منتشر شده است. بهاره قویدل نیز کتاب را برای انتشارات ماهابه ترجمه کرده است و «انتشارات آوای مکتوب» هم با ترجمه «امیر علیجانپور» کتاب را چاپ کرده است. با توجه به متنهای شیوا و روان نسخههای مختلف کتاب، طرفداران ادبیات چک و به خصوص آثار بهومیل هرابال میتوانند از خواندن هریک از ترجمهها لذت ببرند و با ادبیات جذاب آن آشنا شوند. نسخه پی دی اف کتاب تنهایی پرهیاهو ترجمه بهاره قویدل را میتوانید در همین صفحه خرید و دانلود کنید.
« سی و پنج سال است که در کاغذ باطله هستم و این «قصهی عاشقانهی» من است. سی و پنج سال است که دارم کتاب و کاغذ باطله را خمیر میکنم و خود را چنان با کلمات عجین کردهام که دیگر به هیئت دانشنامههایی در آمدهام که طی این سالها سه تُنی از آنها را خمیر کردهام. سَبویی هستم پر از زندگانی و مردگانی که کافی است کمی به یک سو خم شوم تا از من سیل افکار زیبا جاری شود. آموزشم چنان ناخودآگاه صورت گرفته که نمیدانم کدام فکری از خودم است و کدام از کتابهایم ناشی شده.»
«وقتی چیزی را میخوانم، در واقع نمیخوانم. جملهای زیبا را به دهن میاندازم و مثل آبنبات میمکمُ یا مثل لیکوری مینوشم، تا آنکه اندیشه، مثل الکل در وجود من حل شود، تا در دلم نفوذ کند و در رگهایم جاری شود.»
«حالا میفهمیدم که رمبو حق داشت که گفت: «جنگ روح هم همانقدر وحشتناک است که جنگ مسلحانه»، حالا مفهوم واقعی این کلام بیرحمانه را در مییافتم که «برایتان صلح نیاوردهام، شمشیر آوردهام.» با دیدار از زیرزمینها و اطلاع از وضع فاضلابها به خودم تسکین میدادم. منی که خلاف ارادهام و ناخودآگاه دانش آموختهام، همیشه از این کلام هگل حیرت میکردم که میگفت:« تنها چیزی که در جهان جای هراس دارد، وضعیت متحجر است، وضع بی تحرک احتضار، و تنها چیزی که ارزش شادمانی دارد وضعی است که در آن نه تنها فرد، که کل جامعه، در حال مبارزهای مدام، برای توجیه خویش است، مبارزهای که به وساطت آن جامعه بتواند جوان شود و به اشکال زندگی جدیدی دست یابد.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 604.۹۸ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 122 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۰۴:۰۰ |
نویسنده | بهومیل هرآبال |
مترجم | بهاره قویدل |
ناشر | انتشارات ماهابه |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Příliš hlučná samota |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۳/۱۲ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
قیمت چاپی | 8,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
از آن نویسنده هایی است که نبض خواننده را در دست می گیرد و می برد به جایی که خودش بوده و زیر زمینی که کاغذ باطله خمیر می کند ، نمی دانم چرا بعد از خواندن کتاب عمیقا حس می کنم که من هم آنجا بوده ام ... یک نویسنده ی اهل چک است که دکترای حقوق دارد اما به کارهای خارج از عرف ، دستفروشی ، سوزن بانی راه آهن و ... می پردازد و منتقدین بر این نظرند که « یک کارگر روشن فکر است که آثارش زندگی انسانهای مطرود را بازتاب می دهد » این چهارشنبه را در حالی سر کردم که شور دو کتابی که از براندن و چارلز دوهیگ تمام کرده ام هنوز با من است و واژگان و جملات کتاب دائما دارند توی ذهنم الا کلنگ بازی می کنند و هنوز تحت تاثیر ترکش هایی هستم که از کتاب به ذهن نیمه جانم اصابت کرده و حقیقتا هم هنگام مواجهه با کتاب است که این حالت به سراغم می آیدو لحظاتی خاموش فقط فکر می کنم و از این دل مشغولی با شکوه که برای خودم ساخته ام سخت خرسندم که وقتم را طوری می گذرانم که خواست خودم است و الآن هم که دارم این جملات را می نویسم ، اصلا فکر نمی کنم و هر چه به ذهنم می آید را می نویسم و احساس میکنم انگشتهایم دارند حروف را با سرعتی عجیب روی یک چاپگر دستی می فشارند و احساسم را در قالب کلمات و واژه ها می ریزند تا از میانش جملات متولد شوند ، به قول هرابال : سبویی هستم پر از آب زندگانی و مردگانی ، که کافی است کمی به یک سو خم شوم تا از من سیل افکار زیبا جاری شود ، آموزشم چنان ناخودآگاه صورت گرفته که نمی دانم کدام فکر از خودم است و کدام از کتابها ناشی شده اما فقط به این صورت است که توانسته ام هماهنگی ام را با خودم و جهان اطرافم حفظ کنم ...
ترجمه واقعا بد بود. فضایی که داستان اتفاق میوفتاد خیلی زیاد برام قابل درک بود انگار مدت ها اونجا بودم. هذیان کتاب من رو یاد هذیونِ شب مریضی مینداختت، درگیری های ی فرد کاملا تنها و روایتاش توی مغزش که بیشتر از ی شهر شلوغ بود. انگار تنهایی زیاد باعث شلوغیش شده بود. به خاطر همین جاهایی که ی کارکتر توی دنیای مادی بیرون باهاش مکالمه میکرد من شک میکردم که این هم توی رویاشه یا نه. شخصیت های بی سر و ته اینم نظر شخصی منه ولی من دوست داشتم وقتی ی تعداد محدودی آدم واقعی به داستان اضافه میشه بدونم کیه. مثل کارکتر پرفسور کشیش. پیش زمینه باید از قبل خودمون درباره کتاب میخوندیم و میفهمیدیم چرا ی سری اتفاقای عجیب میوفته. (کتاب توی طول جنگ نوشته شده) سرنوشت نویسنده هرابال در سال ۱۹۴۸ دکترای حقوق گرفت و ضمن تحصیل دورههایی در سطح دانشگاهی در فلسفه ادبیات و تاریخ گذراند اما پس از تحصیل از مدرک و سابقهٔ تحصیلیاش هیچ استفادهای نکرد و به قول خودش به یک سری مشاغل جنونآمیز از جمله سوزنبانی راهآهن و راهنمایی قطارها، نمایندهی بیمه، دستفروش دورهگرد اسباببازی، کارگر ذوبآهن و کار در کارگاه پرس کاغذ باطله پرداخت. هرابال در این دوره یک کارگر-روشنفکر بود. در جامعهٔ آن زمان چک کارگر-روشنفکر پدیدهای استثنایی محسوب نمیشد. بسیاری از روشنفکران استادان دانشگاه فلاسفه و هنرمندان در زمینههای متفاوت به اجبار یا اختیار مشاغلی چون کارگری ساختمان، شیشهشویی، سوختاندازی، رانندگی تاکسی و غیره را در پیش میگرفتند. آنچه در آثار هرابال به وضوح به چشم میخورد آشنایی خیره کننده هرابال با ظرایف شغل و زندگی این مشاغل است فکر کنم طبیعیه که حس کنم سرنوشت نویسندست کتاب. کتاب دربارهی فضای محدود و سانسور توی اون دوره نوشته شده اگه به این موضوعات علاقه مندید قطعا خوشتون میاد.
عالی بود، من رو یاد بوف کور مینداخت، کوتاه ولی سنگین و عمیق ترجمه اش چندان مطلوب نیست، چون خیلی خوشم اومد هردوتا ترجمه اش رو با هم خوندم! ترجمه پرویز دوایی اگر چه کلماتش و ادبیاتش قدیمی تره ولی باز به نظرم ترجمه پرویز دوایی یه مقدار بهتره ولی نه خیلی زیاد، البته چند صفحه ای از کتاب هم توی ترجمه خانم قویدل موجود نیست(یا ترجمه نشده یا ترجمه شده حذف شده)
کتاب جالبیه و جامعه ای که انگار فرهنگ داره از دست میده و یه کارگر بازیافت کاغذه که برای نجات خودش تلاش میکنه اما ذهنش اشفته است و این اشفتگی رو تو خونه اش هم میبینیم و نماینده جامعه هم هست که کسی بهدکتاب نماد علم توجهی نداره و اونی که توجه میکنه منزویه و کنار کتابها میپوسه . من کتابش قبل ا داشتم
این کتاب رو با ترجمه از جناب دوائی مطالعه کردم و بسیار لذت بردم. اگر اهل کتابهایی اگزیستانسیالیستی هستید حتما مطالعه کنید. اگر صرفا به دنبال رمانی سرگرم کننده هستید که وقت بگذرانید، خواندنش توصیه نمیشود
ترجمه بسیار ضعیف و استفاده از جملات نامفهوم و گنگ،خواهش دارم لطفا فدیبو ترجمه های معتبرتر رو برای خوانندگان ارائه کنه حتی به قیمت بالاتر...بنده که نهایتا چند صفحه تونستم بخونم و سراغ ترجمه جناب دوائی رفتم.
سلام به همه دوستان کتاب خوان برای بار دوم دارم این کتاب رو میخونم چون واقعا ارزششو داره هیچ گونه نقدو تفسیری به کتاب ندارم جزع اینکه بسیار تاثیر گذار است و هرکسی برداشت خودش رو داره.ممنون از فیدیبو
شدیدن پیشنهاد میکنم ک کتاب رو نخرید.ترجمه از زبان کسی که پراگ خانه اش است و خود زبانی شاعرانه دارد قابل اعتماد است.تنها و تنها پرویز دوایی توانسته است که ترجمه ای در خور قلم هرابال ارائه کند.
کتاب جالبیه در نوع خودش. ترجمه خوبه اما تایپیست یا حروف چین بادقت کار نکرده و یک سری کلمات به اشتباه به هم چسبیدن و خوانایی کمی پایین اومده. طوری نیست که نشه خوند و فهمید.
ما همچون دانه هاي زيتوني هستيم كه تنها هنگامي جوهر خود را بروز مي دهيم كه درهم شكسته مي شويم.