کتاب «فاجعه» Calamity نوشتهی «براندون سندرسون» در 16 فوریه سال 2016 منتشر شد. داستان با تماس تلفنی میان دیوید و ادموند آغاز میشود. دیوید در اتاق مخفیگاه موقت و جدید تنها و در حال حاضر کردن لوازم ضروری برای مأموریت شب است. او پس از جمع کردن تمامی وسایلش به اتاق اصلی که میزبان همهی اعضای تیم است میرود. مایزی و آبراهام از اعضای تیم در آنجا حضور دارند و لباسهای محافظان را پوشیدهاند. لباسهای آنها شبیه آدم آهنی و دارای نقاب محافظ دودی بزرگ است. دیوید به همراه اعضای تیم قصد دارند مأموریتی مخفی و خطرناک انجام دهند از این رو در گروههای چند نفره قرار میگیرند و لباسهای مخصوص میپوشند. دیوید در ابتدا قصد دارد در جایگاه هدایتگر قرار بگیرد ولی به دلیل هم تیم شدن با مگان از حضور در این جایگاه منصرف میشود. آنها قصد دارند مخفیانه وارد مهمانی شوند و اتفاقات عجیب و جالبی را رقم بزنند. مأموریت آنها و حضور دله دزد داستان کتاب «فاجعه» نوشتهی «براندون سندرسون» را شکل میدهد.
کتاب «فاجعه» نوشتهی «براندون سندرسون» قسمت دوم از کتاب سوم مجموعهی سه گانهی ناجیان The Reckoners است. قسمت اول این مجموعه بانام «پولاد دل» Firefight و قسمت دوم آن بانام «آتشافروز» Steelheart هم با ترجمهی راحله زمانی از سوی انتشارات بهنام به چاپ رسیدهاند که نسخهی الکترونیک آنها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. این مجموعه دنیای آخر الزمانی را به تصویر میکشد که در آن یک موجود کیهانی با قدرت خارقالعاده ظهور میکند.
«براندون سندرسون» Brandon Sanderson نویسندهی آمریکایی داستانهای علمی تخیلی در تاریخ 19 دسامبر سال 1975 به دنیا آمد. او در دوران کودکی علاقهی زیادی به مطالعهی داستانهای تخیلی داشت و از نوجوانی نوشتن را آغاز کرد. او پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در سال 1994، بهعنوان دانشجوی بیوشیمی به دانشگاه بریگام یانگ (BYU) رفت. او از سال 1995 تا 1997 به مرخصی دو ساله رفت و بهعنوان مبلغ داوطلب در كلیسای مقدسین فعالیت كرد و برای خدمت در كره جنوبی منصوب شد. سندرسون پس از اتمام خدمات خود به دانشگاه بریگام یانگ بازگشت و رشته خود را به ادبیات انگلیسی تغییر داد. او پس از این دوران نوشتن را به طور جدی دنبال کرد و در سال 2004 از رشتهی نویسندگی خلاق فارغ التحصیل شد.
«براندون سندرسون» از دههی سوم زندگیاش نوشتن داستان و رمان فانتزی را آغاز کرد. بیشتر داستانهای «براندون سندرسون» در کهکشانی تخیلی به نام کوزمر Cosmere رخ میدهند و روایت داستانهای فانتزی و اساطیری هستند. آثار این نویسنده در میان خوانندگان فارسی زبان هم بسیار محبوب و شناخته شدهاند. کتابهای «شمشیر ابدی»، «چاه معراج»، «طریق شاهان» و «آخرین امپراطوری» ازجمله آثار این نویسنده هستند که به فارسی ترجمه شدهاند و نسخهی الکترونیک آنها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای مطالعه و دانلود موجود است.
کتاب «فاجعه» نوشتهی «براندون سندرسون» با ترجمهی «راحله زمانی» از سوی انتشارات بهنام در سال 1397 منتشر شد که نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «راحله زمانی» مترجم ایرانی فعال در زمینهی ترجمهی آثار فانتزی و اسطورهای است. او ترجمهی سایر آثار «براندون سندرسون» را در کارنامهی کاریش دارد که نسخهی الکترونیک آنها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای مطالعه و دانلود موجود است.
آتش. آتش لازم داشتم.
طنز تلخی بود؛ تا یک لحظه قبل کنار شخصی ایستاده بودم که به معنای واقعی کلمه، از آتش ساخته شده بود اما حالا حتی نمیتوانستم به جرقهای دسترسی داشته باشم.
سلولهای به دست آمده از بدن پراف را داخل جیبم گذاشتم سپس برخاستم و با تلاش فراوان برای مخفی ماندن با پشتی خمیده به آن سوی سوییت به راه افتادم.
نگهبانها داشتند عقبنشینی میکردند. زمانی که من با خشم و ناراحتی به دنبال راهی برای درست کردن آتش میگشتم تاوی را دیدم که در راهرو، روی زانوهایش افتاده و به محاصره حبابهای چند لایه نور درآمده بود. در میان تصویرهای ایجاد شده بين حبابها، احتمالاً آخرین و میانیترین تصویر خودتاوی بود. سرش را خم کرده و پوستش از غبار نمک سفید شده و به خاطر جاری شدن قطرات عرق خطوطی لرزان و کج و کرج بر روی آن نقش بسته بود.
قلبم تیر کشید، اما به طرف تی یا رفتم به امید آنکه وسیلهای برای روشن کردن آتش داشته باشد. مگان میآمد که مرا بگیرد اما از دستش فرار میکردم. باز هم موج هوا را در اطرافم احساس کردم. نمایی از دنیایی دیگر پیش چشمهایم نمایان شد، سرزمینی غریب و ناشناخته که روزگاری جنگل به شمار میرفته، اکنون سرزمینی خشک و فنا شده بود که سراسر خاک و سنگ بود. ارتشی از اپیکهای درخشان و تودهای از مردگان را دیدم.
حفرهای در قسمت بزرگی از سقف پشت سرم، پدید آمد و با صدای گوشخراشی فروریخت و صدای برخورد و سایش سنگها روی هم به گوش رسید. ریزش سقف باعث فروریختن بخشی از زمین هم شد ضربهای به پایم وارد شد، تعادلم بر هم خورد و بر زمین افتادم و در میان نمکها لغزیدم.
وقتی بالاخره متوقف شدم، مرتباً پلک میزدم و سرفه میکردم. لعنت. پایم آسیب دیده بود. به هنگام اصابت ضربه و افتادن، مچ پایم پیچیده بود.
معلوم شد بیشتر زمین سوییت از بین رفته. سرانجام به داخل اتاق پراف، نزدیک تی یا رسیدم که کنار میز پنهان شده و موبایلش را محکم در دستش گرفته بود. موبایلش با سیمهایی به کامپیوتری وصل بود که در کنارش لامپی معلق قرار داشت و بهوسیله ژنراتور کوچک کنار اتاق روشن میشد.
مگان مجالی برای خطا نداشت. او به طرف من برگشت. پشت سرش، آن سوی حفره ایجاد شده روی زمین، نگهبانان پراف یکدیگر را صدا میکردند تا آنها را از بين قلوه سنگها بیرون بکشند. در سمت راست مگان، پراف خودش را به بالای سرتاوی رساند که روی زمین مچاله شده بود. لایه دفاعیاش از بین رفته بود. به خود میپیچید اما از جایش برنمیخاست.
مگان در چشمهای من نگاه کرد، دستهایش را در مقابل خودش بالا گرفته بود.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۴۳ مگابایت |
تعداد صفحات | 242 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۰۴:۰۰ |
نویسنده | براندون سندرسون |
مترجم | راحله زمانی |
ناشر | انتشارات بهنام |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Calamity, [۲۰۱۶] |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۳/۱۱ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 35,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بین این همه کتاب فانتزی ای که خوندم مطمئنا هیچ نویسنده ای به زیبایی و جذابیت برندون سندرسون برای من نبوده
عالی بود جز بهترین های
سندرسون خوب بلده خواننده ها رو میخکوب کنه