هری مسترسون تا سیزده دقیقه دیگر میمرد. اگر خودش این را میدانست، آخرین سیگارش را تا فیلتر میکشید. ولی در عوض بعد از سه پک، تهمانده سیگار را با کف کفشش خاموش کرد و با حرکت دست دود را از جلوی صورتش کنار زد. اگر حین سیگار کشیدن بیرون اتاق استراحت نگهبانها گیر میافتاد، این فلمینگ عوضی، رئیس حراست موزه او را به دردسر میانداخت. تا همینجا هم به خاطر دو ساعت تأخیر ورودش تنبیه شده بود. هری زیر لب ناسزایی گفت و تهمانده خاموش شده سیگار را داخل جیبش گذاشت. در استراحت بعدی بقیه آن را خواهد کشید... البته اگر استراحتی در کار باشد. صدای صاعقه بین دیوارهای سنگی موزه پیچید. کمی بعد از نیمهشب توفان زمستانی با رگبار شدید تگرگ شروع شده و احتمال داشت سیل تمام لندن را به رودخانه تایمز ببرد. صاعقه با اشکال چنگالیشکل از این افق تا آن افق آسمان را روشن میکرد. طبق نظر هواشناسی تلویزیون، این یکی از الکتریسیتهایترین توفانهای دهه گذشته خواهد بود. نصف شهر به دلیل رگبار و بارهای الکتریکی صاعقه در خاموشی فرورفته بود. از خوشاقبالی هری، موزه بریتانیا در خیابان راسل کبیر در همان نیمه تاریک بود. با اینکه آنها ژنراتورهای اضطراری داشتند، اما تمام تیم حراست برای محافظت بیشتر از موزه احضار شده بودند. آنها باید تا نیم ساعت دیگر میرسیدند. اما وقتی چراغهای عادی خاموش شدند، هری که شیفت شب بود، آنجا حضور داشت. با اینکه دوربینهای امنیتی با برق اضطراری فعال بودند، اما فلمینگ به او و تمام شیفت دستور داده بود سریع تمام سالنهای موزه به وسعت چهار کیلومتر را گشت بزنند. این به معنای جدا شدن از همدیگر بود. هری چراغ برقیاش را برداشت و آن را به سمت انتهای سالن گرفت. از گشت شبانه در موزه، وقتی که همهجا در نوری محو دیده میشد متنفر بود. تنها نور آنجا از چراغهای خیابان بیرون پنجره میآمد؛ اما حالا با این خاموشی، همان نورها هم وجود نداشتند. موزه در تاریکی خوفناک سایههایی فرورفته بود که با نور قرمز و ضعیف چراغهای ولتاژ پایین امنیتی شکسته میشدند. هری برای تمدد اعصابش به نیکوتین نیاز داشت ولی نمیتوانست بیش از این کارش را رها کند. چون پایینترین درجه در بین افراد شیفت شب را داشت، مسئول سالنهای شاخه شمالی، دورترین نقطه به مرکز نگهبانی شده بود. ولی به این معنا نبود که نمیتوانست میانبر بزند. پشتش را به سالن بزرگ روبرویش کرد و به سمت در منتهی به سالن بزرگ ملکه الیزابت دوم رفت. این سالن بزرگ دو جریبی مرکزی بین شاخههای موزه بریتانیا احاطه شده بود. در مرکز آن هم گنبد مسی اتاق مطالعه گرد، یکی از بهترین کتابخانههای دنیا قرار داشت. بالای این تالار دو جریبی هم سقف ژئودزیکی(۱) طراحی شده توسط فوستر و شرکا وجود داشت که بزرگترین میدان سرپوشیده اروپا را میساخت. هری با استفاده از کارت ترددش وارد فضای سربسته شد. این تالار هم مثل بقیه قسمتهای موزه در تاریکی فرورفته بود. باران روی سقف شیشهای ضربه میزد؛ با وجود این صدای پای هری در تالار طنین میانداخت. صاعقه دیگری آسمان را روشن کرد و سقف متشکل از هزاران صفحه مثلثی برای لحظهای کورکننده روشن شد؛ بعد دوباره تاریکی به موزه برگشت و با صدای باران همراه شد. صدای غرش صاعقه هم آمد و سقف لرزید. هری از ترس اینکه تمام ساختار سقف فروبریزد کمی خودش را جمع کرد. نور چراغش را جلو گرفت و از وسط تالار به سمت شاخه شمالی موزه راه افتاد. اتاق مطالعه گرد را دور زد. صاعقه دیگری زد و آنجا را برای چند لحظه روشن کرد. مجسمههای بزرگی که در تاریکی گم شده بودند، ناگهان از هیچ کجا ظاهر شدند. شیر سنگی کنیدوس کنار سر بزرگ یکی از مجسمههای جزیره ایستر ظاهر شد و با تمام شدن صاعقه، تاریکی دوباره همهچیز را بلعید. هری احساس سرما و چندش کرد. سرعت قدمهایش را بیشتر کرد و با هر گام زیر لب ناسزا میگفت و این ناسزاها کمک کرد آرام شود. به در شاخه شمالی رسید و وارد شد و بوی آشنای نم و آمونیاک به مشامش خورد. خوشحال بود که دوباره دیوارهای محکم اطرافش هستند. نور چراغش را به سمت انتهای راهرو انداخت. به نظر نمیرسید مشکلی وجود داشته باشد ولی باید تمام گالریهای راهرو را چک میکرد. محاسبه سریعی انجام داد. اگر عجله میکرد میتوانست این دور را با وقت کافی برای یک سیگار دیگر تمام کند. با وسوسه نیکوتین به راه افتاد و نور چراغش جلوتر از خودش حرکت کرد. شاخه شمالی موزه میزبان نمایشگاه سالانه کلکسیون مردمشناسی شامل تصاویر کاملی از تکامل انسان در بین تمام اقوام باستانی بود؛ مثل گالری مصر با تمام تابوتها و مومیاییهایش. راهش را سریع ادامه داد و از جلوی تمدنهای مختلف گذشت: سلتیک، بیزانسی، روسی، چینی. هر قسمت با یک در امنیتی مسدود میشد که با قطعی برق، درها به صورت خودکار بسته شده بودند. بالاخره انتهای راهرو دیده شد.
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 2.۱۸ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 664 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۲۲:۰۸:۰۰ |
نویسنده | جیمز رولینز |
مترجم | هادی امینی |
ناشر | انتشارات کتابسرای تندیس |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | sandstorm |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۵/۲۹ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
نکات مثبت کتاب یکی این بود که مترجم برخلاف روندی که اخیرا بین مترجم ها رایج شده دست به خودسانسوری نزده بود. مورد دوم بخش های هیجان انگیز داستان بود که به خوبی به تصویر کشیده شده بود. و اما نکات منفی که باعث شد امتیاز کامل رو برای کتاب در نظر نگیرم یکی موضوع خود داستان بود که زیادی درهم برهم به نظر میرسید و گویا نویسنده اطلاعات موثقی از تاریخ اعراب نداشت. نکته دوم عدم به کار گیری فعل های متنوع برای جملات بود که کم توجهی مترجم به این مسئله باعث شده بود جملات یک مقدار خشک به نظر برسه و همچنین کمتر از ضمیرها استفاده شده و بیشتر اسامی کاراکترها در متن به کار رفته بود که این هم چندان جالب به نظر نمی رسید.
اول که شروع کرده با این پیش فرض رفتم جلو که با یه داستان خوب به دور از کلیشه های سبک و تاکید رو عناصر نظامی طرفم . ولی باز هم ترکیب احمقانه و بی تعادل رمانتیک . شخصیت نظامی داستان که طبق شرح خود داستان توی نیرو های زبده زبده ترینه هیچ چیزی از واقعیت نظامی نشون نمیده کلا داستان درگیری های مسخره عاطفی بین این کراو و اوهاما بر سر صفیه دختر رویا های داستانه. اگر بخوام کتاب پیشنهاد کنم تیغه شمشیر از همین انتشاراتو پیشنهاد میکنم این قطعا جزو پیشنهادات خوبنیست مگه از داستانا رمانتیک درجه دو با چاشنی اکشن لذت ببرید
مجموعه نیروی سیگما، داستان نوآر تخیلی پرکشش و سرگرم کننده ای است که مشکلات زیست محیطی همراه رازهای باستانی را محور هر ماجرای تقابل و جنگ و گریز آدم خوبها و بدها قرار داده. شبیه سریال ۲۴ در شکل کتبی. مجموعه ده داستان طولانی و سه داستان کوتاه دارد که همگی به فارسی ترجمه شده و تمام جلدها به جز جلد نهم در فیدیبو موجود است. اگر به این ژانر علاقمندید کتابها ارزش یکبار خواندن را دارند، من به جز دو جلد آخر بقیه را رایگان و در فیدی پلاس خواندم.
من دلم میخواد بیشتر کتابایی که بخونم اصلا عاشقانه نداشته باشه. چون از ژانرهایی مثل ترسناک،تخیلی،معمایی خوشم میاد اما بیشترین کتابایی که دلم میخواد بدستش بیارم تمام کتاب های دیوید گمل و گلن کوک و تاد ویلیامز و..هست. اصلا نمی دونم ژانر این مجموعه چی هست و نه فیدیبو توضیح داده نه کسی میگه ژانر رمان چیه. لطفاً سه گانه جاده مرفیوس رو هم بذارید
کتاب انچنان جذابه که لحظه ای دلت نمیخاد زمین بزاری، تخیلی هست ولی مثل ژول ورن علمم داخلش کرده، توصیفات انقدر ظریفه که قشنگ تصور میکنی ،توصیفات صحرا بیابان شنها، درختان انگار واقعا در سرزمین های عربی داری سیر میکنی توی قصه های هزار و یکشب! و انگار داری فیلم سینمایی میبینی، من که خیلی از خوندنش لذت بردم.
اصلا جالب نبود، اصلا پولتون رو براش هدر ندید با یه مقدار اینترنت میتونید هزارتا فیلم هالیوودی مسخره مثل همین کتاب دانلود کنید و ببینید،،، جز کتابهای مزخرفه،،، غیر از گرون بودنش هیچ ارزش دیگه ای نداره
نویسنده یک نظریه پرداز چیرهدست و مطلع در علوم مختلف است ،اطلاعات عمیق وی در رشته های مختلف علوم حیرتانگیز است ، شاید بعضی نظریات وی در آینده تایید شود ،
برای یکی از آشنایان نسخه چا پی رو هدیه دادم میخواستم خودم هم بخونم ببینم کتاب خوبیه ؟ بنظرتون کتاب خوبی هست ؟
این کتاب برای افرادی که به موضوعات فیزیک نوین علاقه دارن خیلی عالیه یه ترکیب بی نهایت زیبا از علم و افسانه های تاریخی
#کتاب_بعدی_من بعد از نخستین قانون حتمن این مجموعه رو شروع میکنم، عالیه احتمالا! ?