یکی از مهمترین دغدغههای ذهنی و فکری نسل جوان، سؤال است. گاهی یک سؤال مدتها شخصی را مشغول خویش میسازد. مهمتر از آن، پاسخهایی است که به سؤالات داده میشود. اگر پاسخ مناسب و دقیق سؤالات اصلی زندگی را دریافت کنیم، هم به نوعی آرامش میرسیم و هم در شناخت مسیر درست زندگی، گام برمیداریم. سؤالات مطرحشده در این کتاب، عموماً پیرامون همان مشکلاتی است که در جامعه شاهد هستیم:
• چگونه به عدالت برسیم؟ و چه موانعی بر سر راه است؟
• آیا شکل زندگی که امروزه رسانهها تبلیغ میکنند، زندگی مطلوب و دوستداشتنی است؟
• زکجا آمدهام آمدنم بهر چه بود/ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
• سؤال از سرنوشت نهائی انسان، سؤالی همیشگی، اصلی و عمومی است.
بههرحال تا پایان زندگی با سؤال سر و کار داریم. هر قشری بهتناسب ذهن و فکر خود سؤالاتی دارد؛ کسی از هستی اشیا میپرسد و دیگری دوست دارد از کُنه وجود اشیا مطلع شود.
موقعیت شخص سؤالکننده بالاتر از معمول است. کسی که نمیداند و نمیداند که نمیداند، سؤالی هم ندارد. کسی که نمیداند و میداند که نمیداند، برایش سؤال پیش میآید. پس سؤال، به فرموده رسول اکرم(ص) نصف علم است.(۱) یکی از بهترین جلسات در جامعه، محافلی است که در آن، گفتوگوهای علمی و سؤال و جواب صورت گیرد. بههرحال، طرح سؤال بهخودیخود نوعی تحرک و تلاش ایجاد میکند و انسان را به کار و عمل وامیدارد. اگر بعضی سؤالها در سطح جامعه عمومی شود و در اکثر محافل و مجالس مطرح شود، نشانه کمال آن جامعه است.
چرا ما عقبماندهتریم؟ چرا در علم و دانش از سایر جوامع پیشتر نیستیم؟
اگر پرسش، پاسخی مناسب، معقول، عملی و مفید به دنبال داشته باشد آغاز یک حرکت تکاملی خواهد بود.
گاهی قرآن کریم به نحو جالبی در ذهن خواننده فقط سؤال ایجاد میکند.(أَ یحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یتْرَک سُدی)(ألقیامة: ۳۶) آیا آدمی گمان میکند که (در میدان زندگی و صحرای وجود) رهاشده است؟ این سؤال برای کسی که در غفلت تمام به سر میبرد بسیار کارساز و موثّر است.
مجموعه حاضر پاسخ به سؤالاتی است که در بحثهای مربوط به نهجالبلاغه امیرالمؤمنین(ع) مطرح شده است. البته گاهی بهطور مستقیم مرتبط با بحث مربوطه نیست ولی در جلسه مطرح شده است.
مسلماً کاستیها و کمبودهایی در پاسخهای ارائهشده وجود دارد که دانشمندان و فضلای محترم با تکمیل آن بر ما منت خواهند گذاشت.