
کتاب تحول در سخنرانی به روش تد
راهنمای رسمی تد برای سخنرانی عمومی
نسخه الکترونیک کتاب تحول در سخنرانی به روش تد به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب تحول در سخنرانی به روش تد
اضطراب دارید، نه؟! حضور بر روی صحنه و اینکه صدها جفت چشم به شما خیره شوند، اضطرابآور است. شما حتی هراس داشتید از اینکه در جلسهٔ کاری شرکت بایستید و پروژهتان را ارائه کنید. اگر مضطرب شوید و تپق بزنید، چه؟! اگر بهکل فراموش کنید که چه میخواستید بگویید، چه؟ شاید تحقیرتان کنند. شاید این حرفه را ترک کنید. شاید ایدهای که به آن باور داشتید برای همیشه مدفون شود. این فکر و خیالها میتوانند خواب را از چشمان شما بربایند. شاید باورتان نشود که تقریباً همهٔ افراد ترس از سخنرانی عمومی را تجربه کردهاند! در واقع پژوهشهایی که از افراد خواستهاند تا ۵ ترس اصلیشان را بیان کنند، اغلب گزارش میکنند که سخنرانی عمومی پرتکرارترین گزینه است و جلوتر از مار، ارتفاع و حتی مرگ قرار دارد. اما چرا؟ پشت میکروفون هیچ هیولایی پنهان نشده است؛ احتمالش تقریباً صفر است که از روی صحنه به دیار باقی بروید؛ حاضران هم با چهارشاخ به شما حمله نخواهند کرد. پس چرا این همه اضطراب؟ دلیلش این است که چیزهایی زیادی در معرض خطر قرار میگیرد: نه فقط تجربهٔ آن لحظه، بلکه اعتباری که طی سالیان اندوختهایم. اینکه دیگران چه فکری دربارهٔ ما میکنند، بهشدت مهم است. ما موجوداتی بهشدت اجتماعی هستیم و علایق، احترام و پشتیبانی یکدیگر را خواهانیم. شادی آیندهٔ ما بهمیزان باورناپذیری به این واقعیتها گره خورده است و حس میکنیم که آنچه بر صحنه روی میدهد، خوب یا بد، تأثیری مستقیم بر اعتبار اجتماعی میگذارد. اما اگر نگرش درستی داشته باشید، میتوانید از این ترس بهمثابه ابزاری جادویی بهره بگیرید و این ترس میتواند محرکی باشد که شما را وامیدارد تا بهخوبی برای سخنرانی آماده شوید. این دقیقاً همان اتفاقی است که برای مونیکا لوینسکی(۸) در تد افتاد. این مخاطرات برای او در بالاترین حد ممکن بودند. هفده سال قبل، او در معرض بدترین نوع تحقیر عمومی قابلتصور قرار گرفته بود، تجربهای چنان مهیب که تقریباً او را از پای درآورد. حالا او میخواست به زندگی عمومیِ علنیتری بازگردد و داستانش را روایت کند. اما او سخنران عمومی متبحری نبود و میدانست که اگر خراب کند، اوضاع فاجعهبار میشود. به من گفت: «اضطراب» کلمهای نیست که گویای حالم در آن لحظات باشد. بیشتر شبیه این بود که... رعشه به جانم افتاده باشد. آماج ترس و حملههای عصبی بودم. اگر آن روز صبح میشد انرژی اعصابم را مهار کرد، بهنظرم بحران انرژی برطرف میشد. نهتنها قرار بود در برابر جمعیتی محترم و باهوش روی صحنه بروم، بلکه این حرفها تصویربرداری میشد و احتمالش خیلی زیاد بود که در سایتهای پربازدید در معرض دید همگان گذاشته شود. من بهدلیل سالها تحقیر عمومی، با پیامدهای طولانی آسیبهای روحی دستوپنجه نرم میکردم. ناامنی عمیقی در نهادم ریشه دوانده بود که من درخور تد نیستم. من با تجربهٔ درونی خودم در جدال بودم. بااینحال مونیکا راهی یافت تا این ترس را از خود دور کند. او از تکنیکهایی شگفت استفاده کرد که در فصل ۱۵ دربارهٔ آنها صحبت خواهم کرد.
نظرات کاربران درباره کتاب تحول در سخنرانی به روش تد