همهٔ ما با تهدیدهایی پیشبینینشده مانند بیماری نامنتظر، طوفانی سهمگین، و آتشسوزی مواجهیم که میتواند زندگیمان را بههم بریزد. میدانیم لازم است خود را در برابر چنین رویدادهایی محافظت کنیم، بنابراین بیمه میخریم تا هنگام وقوع چنین حوادثی غرامت دریافت کنیم. این یکی از رایجترین راههایی است که با بازارهای مالی تعامل داریم. بهمراتب بهتر است کلیت نظام مالی این ریسکها را برعهده گیرد تا اینکه بر دوش هر فرد بیفتد.
یکی از ما (عامر) در شهر توپکا، مرکز ایالت کانزاس، بزرگ شده است؛ جاییکه تهدید گردبادها از گذشتههای دور فکر و ذکر مردم را به خود مشغول کرده است. کانزاسیها از سنین کودکی، آموزشهای مقابله با گردباد را در مدرسه میآموزند. کودکان از کلاسها به راهرو میریزند و یاد گرفتهاند کنار دیوار مثل توپ دور هم حلقه بزنند و با دستهایشان سر و گردن خود را بپوشانند. این تمرین دستکم دوبار در سال انجام میشود؛ مدیران مدارس میدانند باید برای آمدن گردبادی که ناگهان در آسمان پدیدار میشود آماده باشند. بهطور مشابه، مالکان خانه در کانزاس با اطمینان از اینکه اگر خداینکرده خانهشان در گردباد ویران شد هزینهٔ خسارت با داشتن بیمهنامه پرداخت خواهد شد برای آمدن گردبادها مهیا شدهاند. پول نمیتواند تمام خسارت واردشده به خانهٔ شخص را جبران کند، اما خاطرجمعی میدهد که در چنین هنگامهٔ وخیمی خانواده میتواند زندگی خود را بازسازی کند. بیمه از افراد حمایت میکند ‐ این یکی از نقشهای اولیهٔ نظام مالی است.
سقوط قیمت مسکن، با اینکه خطری از نوع جراحت یا مرگ ندارد، ریسک جدی پیشبینینشدهٔ دیگری به مالکان خانه تحمیل میکند. برای بسیاری از امریکاییها، سهم سرمایهٔ خانه تنها منبع ثروت آنهاست. آنها برای دورهٔ بازنشستگی یا کمک به پرداخت هزینهٔ تحصیل فرزندشان در دانشگاه به این دارایی متکیاند. کاهش چشمگیر قیمت مسکن به همان اندازه نامنتظر است که گردباد شهر کوچکی را در کانزاس در هم بکوبد، اما هنگامیکه زنگ خطر ریسک مرتبط با قیمت مسکن به صدا درمیآید، اتکای نظام مالی بر بدهی وام رهنی دقیقاً خلاف بیمه عمل میکند، ریسک را بر مالک خانه متمرکز میکند. درحالیکه بیمه از مالک خانه محافظت میکند، بدهی مالک خانه را در معرض ریسک قرار میدهد. چگونگی آن در ادامه میآید.
بدهی چنان نقش متداولی در اقتصاد ایفا میکند که اغلب درجهٔ بیرحمی و گزندگی آن را فراموش میکنیم. ویژگی بنیادی بدهی این است که وامگیرنده باید نخستین زیانهای مرتبط با کاهش قیمت دارایی را متحمل شود؛ برای مثال، اگر کسی خانهای به ارزش ۱۰۰ هزار دلار را با استفاده از وام ۸۰ هزار دلاری بخرد، سهم سرمایهٔ مالک خانه، در این خانه، ۲۰ هزار دلار است. اگر قیمت مسکن ۲۰ درصد کاهش یابد، مالک خانه ۲۰ هزار دلار ‐ معادل کل سرمایهگذاری خود ‐ از دست داده است؛ درحالیکه وامدهندهٔ وام رهنی از هرگونه آسیبی گریخته است. اگر مالک خانه آن را به قیمت جدید ۸۰ هزار دلار بفروشد، باید تمام آن را برای بازپرداخت وام رهنی استفاده کند و هیچچیز دستش را نمیگیرد. در اصطلاح مالی، وامدهندهٔ وام رهنی، دست بالا را روی خانه دارد و بنابراین در صورت کاهش قیمت مسکن حمایت میشود. صاحبخانه دست پایین دارد و هنگام کاهش قیمت مسکن زیان سنگینی متحمل میشود.
اما در این مثال، نباید وامدهندهٔ وام رهنی را شخصیتی مستقل تصور کنیم. وامدهندهٔ وام رهنی از پول پساندازکنندگان در اقتصاد استفاده میکند. پساندازکنندگان، پول را بهشکل سپرده، بدهی، یا سهم سرمایه به بانک میدهند و در نتیجه آنها مالکان نهایی وام رهنی بانکاند. هنگامیکه میگوییم وامدهندهٔ وام رهنی دست بالا روی خانه دارد، در واقع منظورمان این است که پساندازکنندگان در اقتصاد دست بالا را روی خانه دارند. پساندازکنندگانی که ارزش ویژهٔ زیادی دارند، بسیار بیش از وامگیرندگان در برابر کاهش قیمت مسکن حمایت میشوند.