0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  بازی دروغ نشر نون

کتاب بازی دروغ نشر نون

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
نویسنده:
ناشر:
درباره بازی دروغ
یاد روزهای مدرسه سالتن که می‌افتم، چیزی که خیلی به نظرم می‌آید تفاوت‌هاست. نور کورکننده آفتابش که در روزهای زمستانی از سمت دریا می‌تابید و تاریکی‌های شب‌هایش که تمام روستا را می‌گرفت ــ و حتی تاریک‌تر از هر پارکی در لندن بود. سکوت محضی که توی کلاس‌های هنر بود و همهمه توی ناهارخوری، با سیصدتا دانش‌آموز که منتظر بودند تا به آن‌ها غذا بدهند. و مهم‌تر از گروه‌گروه شدن بچه‌ها که فقط بعد از گذشت چند هفته در آن خوابگاه گرم به وجود آمد... و دشمنی‌هایی که به دنبال داشت. اولین شب، صدایی آمد و من را بدجور از جا پراند. فاطیما و من داشتیم چمدان‌هایمان را باز می‌کردیم که زنگ شام بلند شد. داشتیم در اتاق می‌گشتیم که جَوی راحت و دوستانه داشت، آن‌گاه صدای زنگ آمد. وقتی صدای زنگ بلند شد و ما با عجله طرف راهرو دویدیم، توی راهرو با هاله‌ای نامرئی از صدا برخورد کردیم که در برابر صدایی که ظهر شنیده بودیم در واقع هیچ بود ــ و وقتی وارد ناهارخوری شدیم، صدا وحشتناک شد. وقت ناهار به‌اندازه کافی شلوغ بود، اما باز عده‌ای بودند که تازه رسیده بودند و حالا ناهارخوری غلغله بود، هیاهوی سیصد نفر دانش‌آموز که به‌اندازه‌ای بلند بود که می‌توانست پرده گوش را پاره کند. من و فاطیما بلاتکلیف ایستاده بودیم، دنبال جا می‌گشتیم که بنشینیم و دخترها از کنارمان رد می‌شدند و پیش دوستانشان می‌نشستند که من تیا و کیت را دیدم که پشت میز چوبی بزرگ و براقی روبه روی هم نشسته بودند و کنار هردوشان خالی بود. به فاطیما اشاره کردم و رفتیم، اما همان‌ لحظه دختری دیگر را جلوی رویمان دیدم که سمت همان میز می‌رفت. و اگر او می‌نشست برای هردوی ما جا نبود. به فاطیما با لحنی که انگار برایم مهم نیست، گفتم: «تو برو آنجا بشین. من برای خودم جای خالی پیدا می‌کنم.» فاطیما دوستانه روی شانه‌ام زد و گفت: «خودتو لوس نکن. من ولت نمی‌کنم. یه جایی باید برای دونفرمون باشه.» اما از جایش جنب نخورد. دختری که سراغ کیت و تیا می‌رفت یک‌جای کارش می‌لنگید ــ انگار منظور خاصی داشت، دشمنی‌ای که نمی‌توانستم دلیلش را بفهمم. دختر به تیا که رسید، تیا با ملایمت به او گفت: «دنبال جا می‌گردی؟» بعداً فهمیدم اسم آن دختر هلن فیتزپاتریک بود، دختری سرخوش و خاله‌زنک. خنده عصبی می‌کرد، در بهت و ناراحتی بود. «مرسی، اما ترجیح می‌دم دم در دستشویی بشینم. برای چی به من گفتی دوشیزه وتربی حامله ‌است؟ براش کارت تبریک فرستادم و اون کلی از دستم عصبانی شد. شش هفته جریمه‌ شدم و حق ندارم از مدرسه پام رو بیرون بذارم.» تیا هیچ نگفت، اما می‌دیدم که سعی کرد تا جلوی خنده‌اش را بگیرد. و کیت، که پشتش به هلن بود، انگشتانش را بالا آورد رو به تیا و بی‌صدا به او گفت ده امتیاز و خندید. هلن گفت: «خب؟» «اشتباه از من بود. حتماً اشتباه شنیدم.»
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
2.۷۶ مگابایت
تعداد صفحات
392 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۱۳:۰۴:۰۰
نویسندهروث ور
مترجمآناهیتا شجاعی
ناشرنشر نون
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
the liying game
تاریخ انتشار
۱۳۹۷/۱۲/۲۶
قیمت ارزی
5.۵ دلار
قیمت چاپی
65,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۲.۷۶ مگابایت
۳۹۲ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
3.9
از 5
براساس رأی 266 مخاطب
سرگرم‌کننده 🧩 (2)
خوش‌خوان 🪶 (1)
5
50 ٪
4
23 ٪
3
9 ٪
2
4 ٪
1
12 ٪
125 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
4

کتاب جذابی بود و پرکشش. ولی دقیقا مثل دو کتاب قبلی این نویسنده، داستان اشکالاتی داشت که خب بهتر بود نویسنده بهشون بیشتر توجه میکرد. مثالی بخوام بزنم برای این کتاب، خب هیچ پزشکی قانونی تو هیچ جای دنیا بعد از گذشت ۱۷ سال و باقی موندن فقط اسکلت یک ادم، نمیتونه تشخیص بده اون فرد هرویین رو خورده یا تزریق کرده یا هیچ چیز دیگه ای. خیلی بتونه چیزی دستگیرش بشه، شکستگی استخوان و ضرب دیدن استخوان حین دعواست. بعد از ۱۷ سال چیزی از نسوج نمیمونه برای تحقیقات بیشتر. یا این که اخر کیت، لوک رو دوست داشت یا نداشت. تمام اعمال و رفتارها در تناقض بودن. دوست داشت چرا برگردوندش به جهنمی که بود و دوست نداشت چرا رفت تو اتش؟؟

5

روث ور عالیه عاشق طرح معما و داستانهای جذابشم

1

نسبت به کتاب های عمیقی چون کوری و مردی به نام اوه و کتاب های آلبرکامو چندان ارزش خوندن نداره، یک داستان رو که میشد در نصف این حجم هم نوشت. کتاب های خیلی بهتری وجود داره برای خوندن. میتونه صرفا سرگرم کننده باشه، چیزی به آدم اضافه نمیکنه. البته اگر کسی عاشق ژانر معمایی هست، قضیه ش فرق می کنه.

1

من این کتاب رو با انتشارات شمشاد از فیدیبو گرفتم و برخلاف کتاب قبلی این نویسنده(زنی در کابین ۱۰)، اصلا قشنگ نیست. آخر داستان هم اصلا نمیفهمی انگیزه افراد چی بوده و چرا این اتفاق افتاده. فوق العاده داستان ضعیف و اصلا پیشنهاد نمیکنم

5

امیدوارم مثل در یک جنگل تاریک تاریک و زنی در کالین ۱۰ باشه

2
خوش‌خوان 🪶
سرگرم‌کننده 🧩
گیرا 🧲

برای من اصلا جذاب نبود. واقعا هیجان کتاب‌های جنایی رو نداشت.🫠 دلیل اتفاقی هم که افتاده بود خیلی مسخره و پیش پا افتاده بود و اصلا منطقی نبود! آخرشم فیلم هندی طور تموم شد. الکی هی داستان کش پیدا کرد که خواننده فکر کنه چه اتفاق هیجان انگیزی افتاده و این کش اومدن تا صفحه‌ی آخر ادامه داشت ولی از همون اول معلوم بود چی شده و چه خبره! نویسنده انگار خواسته بود هی به کتاب هیجان بده اما موفق نشده بود. من که هیچ حسی به این کتاب نداشتم☹️ و برام اصلا یه کتاب جنایی به حساب نمیاد. من دوسش نداشتم ولی سلیقه‌ها تو کتاب خیلی متفاوته. ممکنه خواننده‌ی دیگه دوسش داشته باشه.🥰

5

بازی دروغ در سه قانون ساده خلاصه می شود: قانون اول: دروغ بگو؛ قانون دوم: حرفت را دوتا نکن؛ و قانون سوم: گیر نیفت. اگر شما هم می توانید این سه قانون را به درستی رعایت کنید، در بازی دروغ موفق خواهید شد در غیر این صورت…

5

روث ور عااااالی‌ه❤️❤️❤️❤️ اگاتاکربستی مدرن🕺🕺🕺

5

از روث ور خاطره خوب دارم رمانای معمایی جنایی پلیسی با موضوعات جدید و امروزی، عالیه

4

تم کتاب کاملا مثل کتاب در جنگل تاریک خودشون هستش، کلا ایشون داستان های جنایی مدرن مینویسن ، توصیفاتشون دقیق و به جاست، اضافه گویی نمیکنن، سانسور هم یه قسمتایی داشت اما بازم میشد متوجه قضیه شد و هیچ ایرادی به ترجمه نمیگیرم، داستان اشکال ساختاری نداشت، به اندازه ای که کسل نشین و انگیزه داشته باشین برین بخونینش، هیجان داره ، به عنوان کسی که کتاب جنایی دوست داره و زیاد هم خونده پیشنهادش میکنم . تو کتابخونه تون داشته باشید...

نمایش 115 نقد دیگر
3.9
(289)
سرگرم‌کننده 🧩 (2)
٪70
59,000
17,700
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
بازی دروغ
روث ور
نشر نون
3.9
(289)
سرگرم‌کننده 🧩 (2)
٪70
59,000
17,700
تومان