شاید بتوان گفت آینده خوفناکترین واژه دنیا است. گنگ، مبهم و مِهآلود تعریف آینده است. احتمالا شما معتقدید امروز هرکاری درست یا غلط انجام دهیم آیندمان به همان شکل میشود. اما فرای از این نکته، آینده مانند ترن شهربازی است. لحظه بعد مشخص نیست از سقوط لذت میبرید یا از ترس فریاد میکشید.
کتاب آینده ما The Future Of Us به قلم دو نویسنده نام آشنا جی آشر Jay Asher و کارولین مکلر Carolyn Mackler است. این کتاب در 21 نوامبر سال 2011 در آمریکا منتشر شد. داستان کتاب آینده ما، ذهن شما را به فراتر از آنچه که هستید، میبرد. داستان این کتاب در سال 1996 رخ میدهد. دو دوست و دو همسایه به نام جاش Josh و اِما Emma از کودکی در کنار یکدیگر هستند. آنها بهترین دوستان یکدیگر بودهاند. اِما دختری اجتماعی و مهربان و جاش پسری با موهای قرمز اما خشک و جدی است. اما در آن سال اتفاق عجیبی زندگی هردو را بسیار تحت تاثیر قرار میدهد. جاش و اِما در شرف کشف خود در پانزده سال آینده هستند. داستان از رسیدن یک بسته پستی به ظاهر معمولی برای خانواه جاش آغاز میشود. در این بسته یک سیدی ROMاست. از آنجایی که فقط اِما کامپیوتر دارد، جاش سیدی را به اِما میدهد. اِما به همراه جاش سیدی را درون سیستم میگذارند. سیستم به طور خودکار وارد صفحهای به نام فیسبوک میشود. اما هنوز فیسیوک اختراع نشدهاست. آنها با برنامه فیسبوک به پانزده سال آینده خود سفر میکنند. همسران، مشاغل، خانه و زندگی همه چیز در آن صفحه بنام فیسبوک است. هربار با تازه کردن صفحه خود، وارد روز جدیدی از آیندهشان میشوند. جاش و اِما میفهمند که تصمیم گیریهای مختلف در حال حاضر برنتیجه زندگی آنها در آینده تاثیر میگذارد. آنها مجبور به مقابله با آنچه در حال حاضر-درست یا غلط- انجام میدهند، بپردازند. در این راه پر فراز و نشیب باید درستترین تصمیمات را اتخاذ کنند. جاش و اِما در نهایت متوجه میشوند که نیمه یکدیگر هستند. آنها در آینده با یک عشق عمیق به هم، ازدواج کرده و زندگی مشترکشان را میکنند.
ترجمه کتاب آیندهی ما به دست نویسنده خوش نام لیلا فرخ انجام شدهاست. این کتاب در سال 1398 توسط کتابسرای تندیس به چاپ رسید. لیلا فرخ مترجم آثار بسیاری مانند آیندهی ما و دختری که زنده ماند است. زبان و نحوه نگارش وی در تمامی آثارش یکی است. ترجمه خانم فرخ شیرینی بیان خاص خود را دارد. ترجمه کتاب آیندهی ما یکی از موفقترین آثار لیلا فرخ محسوب میشود. شما میتوانید کتاب الکترونیکی آیندهی ما، به قلم جی آشر و کارولین مکلر و ترجمه لیلا فرخ و انتشارات کتابسرای تندیس را در همین صفحه از فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
جی آشر Jay Asher در 30 سپتامبر سال 1975چشم به جهان گشود. وی زاده کالیفرنیا در کشور آمریکا است. آشر فارغ التحصیل داشنگاه کئوستا Cuesta و دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا است. آشر سالهای بسیاری تلاش کرد تا بتواند کتابهای تصویری برای کودکان بنویسد. در این مدت وی در فروشگاههای مختلف مانند کتابفروشی و کفش فروشی کار میکرد. اما سرانجام با انتشار کتاب پرفروش "سیزده دلیل چرا" شناخته شد. این رمان به پرفروشترین رمان سال 2007 در رده بزرگسالان نیویورک تایمز تبدیل شد. کتاب "سیزده دلیل چرا" چندین جایزه و همچنین 5 ستاره از تین بوک ریویو Teen Book Reviewدریافت کرد. کتاب آیندهی ما اولین کار مشترک آشر با کارولین ملکر بودهاست.
کارولین مکلر Carolyn Mackler متولد 13 ژوئن سال 1973 است. وی در منهتن آمریکا چشم به جهان گشود. زمانی که تنها یک سال داشت پدر و مادرش از منهتن به دهکده گرینویچ و سرانجام به نیویورک نقل مکان کردنند. این تغییر محل زندگی در داستانهای وی بسیار تاثیر گذار است. مادر کارولین همیشه برایش کتاب میخواند و پدرش از داستانهای زندگی برایش میگفت. وی از نوجوانی به نویسندگی بسیار علاقه نشان میداد. از چهار سالگی داستانهایی که مادرش برای او تعریف میکرد را بروی ضبط صوت ضبط میکرد. مکلر تا زمان ورود به دانشگاه در بروکپوت زندگی میکرد. وی فارغ التحصیل رشته تاریخ هنر از دانشگاه واسار است. مکلر در دانشگاه دریافت که به همان اندازه که عاشق خواندن است، عاشق نوشتن نیز هست. ماکلر نویسندگی را از مقاله نویسی آغاز کرد. اما این چیزی نبود که مکلر میخواست. سرانجام اولین اثر وی در سال 2000 منتشر شد. وی آثار بسیاری را منتشر ساختهاست. به علاوه بساری از آثارش جوایز مهمی را دریافت کردهاند. مکلر در سال 2008 داور جوایز کتاب ملی در آمریکا بود. کتاب آشر و مکلر در چندین لیست پرفروش قرار گرفتهاست.
کِلان نزدیک یخدان میآید و کنارم میایستد.«حالت خوبه؟»
میگویم:«فقط میخواستم اونجا رو ترک کنم. هنوز یه ساعت نشده؟»
کِلان دستش را داخل یخدان میبرد و چند تکه يخ بیرون میآورد.«ببخشید. کار احمقانهای بود که مجبورت کردم بیای اینجا. امیدوار بودم همه چی یه جور دیگه پیش بره.»
میگویم:«نه، جور دیگه نشد.» ولی واقعیت این است که دیگر هیچ چیز مثل قبل نمیشود.
کِلان یک مکعب یخی توی دریاچه پرت می کند.
نگاهی به آتش خودمان میاندازم. سیدنی و جاش دیگر آنجا نیستند. تیسون دارد به چند تا پسر که دارند روی آتش مشروب میریزند میخندد.
کِلان میگوید:«ایده احمقانهای بود. ولی من امیدوار بودم تو و جاش ...»
بالاخره میگویم:«جاش حالا دیگه با سیدنیه. ندیدیشون؟ اگه شانسی هم داشتم، از دستش دادم. نه، از دست ندادم. انداختمش دور.»
کِلان به من خیره میشود. ولی حرفی برای گفتن ندارد.
میگویم:«لطفاً. فقط میخوام برم خونه.»
تیسون سلانه سلانه به طرف ما میآید و دستهایش را روی شانه ما دوتا میاندازد.«کی داره میره خونه؟ هنوز هیچ کس نمیخواد بره. تازه رسیدیم.»
کِلان با چشمهایش من را به تیسون نشان میدهد.
من به کلان میگویم:«بهتره تو بمونی. من خودم می رم خونه.»
کِلان با انگشتهای سردش دستم را لمس میکند و میگوید:«اصلاً و ابد» به طرف نیسون میچرخد.«ما میخواییم برگردیم، شاید بریم خونه اِما یه فیلم ببینیم.»
تیسون میپرسد:«چرا؟ اینجا بهتون خوش نمیگذره؟»
«من فقط حوصله...» متوجه نگاه بین تیسون و کلان میشوم. کِلان دوست ندارد برود، ولی خیلی به دوستیاش نسبت به من وفادار است. «من حوصله فیلم ندارم. وقتی برسم خونه، مستقیم میرم بخوایم.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۷۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 344 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۱:۲۸:۰۰ |
نویسنده | ی آشر |
نویسنده دوم |