0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب پس از خورشید نشر انتشارات کتاب نیستان هنر

کتاب پس از خورشید نشر انتشارات کتاب نیستان هنر

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
درباره پس از خورشید
خسرو به هر جا که می‌توانست سر زده بود. از قصابی و کله‌پزی گرفته تا لنچ‌سازهای لب رود. اغلب کارهایی سخت با حقوقی ناچیز. نه! این کارها، کارهایی نبود که خسرو بخواهد انجام دهد. نقالی شغل معتبرتری بود. او می‌خواست کار بعدیش یک پله بالاتر باشد اما دریغ. کارگر‌های هندی با ارباب انگلیسیشان همه جای شهر بودند. حتی به گاراژ تعمیر اتوموبیل‌های بریتانیایی هم سر زد. از جلو سینما رد شد و تبلیغ فیلم «شیر فروش» را دید و دلش سوخت که نمی‌تواند مثل قدیم به سینما برود. خسرو تقریباً به هر جایی که می‌توانست سر زد اما باز به قهوه‌خانه رفت و با سینه‌ای خسته نقالی‌اش را کرد و راه اداره پست و تلگراف را در پیش گرفت. وقتی به آن‌جا رسید جهان مشغول جابه‌جا کردن چند بسته بزرگ پستی بود. خسرو دستش را زیر یکی از بسته‌ها برد و گفت: - سلام داداش! - به خسروخان! را گم کردی؟ - حالا بزار برسم بعد تشر بزن. - خب حالا اخم نکن. کجایی؟ اومدم قهوه‌خونه. صاب کارت گفت از اون‌جا بار کردی رفتی. - آره یه جا اجاره کردم. - خب خدا رو شکر. - چه شکری؟ ما از اوناشیم که خدا دلش نمیاد آب و دونمونو زیاد کنه. - ناشکری نکن. ناشکری نکن. - ناشکری نیس. خرج و دخلم نمی‌خونه به هم. باید دنبال کار بگردم. از نقالی خسته شدم. صدا نزاشته برام. - هی خسرو از این شاخه به اون شاخه نپر. یه جا آروم نمی‌گیری؟ - من چکار کنم؟ یه ساله کار درست حسابی گیرم نیومده. - اون موقع که گیرت می‌اومدم پولشو خرج ادکولن و کفش و کلاه و سینما و عطینا می‌کردی. - جهان من یه سال می‌دویدم. نباس یه جفت کفش برا خودم می‌خریدم؟ باز من اومدم پیش تو. خیالت راحت. دیگه نونم ندارم بخورم. - بخر برادر من. ده جفت بخر ولی فکر همچین روزیتو هم باید بکنی. - ببین جهان من نیومدم گوش مفتت بشم. کلا سوراخ آسمون برا من تنگه. - بابا خدا کم نزاشت واست. خودت کج رفتی... خسرو رنگ به رنگ شد و پس سرش را خاراند و زیر لب گفت: - حالا ما یه خبطی کردیم. - یه خبط!! دارو ندارت و دادی به باد. - برا هوس بود. همون یه بارم بس بود. حالا چی؟ حالا چرا دستم تنگه؟ بابا گردنم کجه پیش خورشید. - میای این‌جا پیش خودم؟ خسرو ابرویش را بالا انداخت و گفت: - یعنی بشم وردستت؟ - نه! وردست من نشو. بیا تلگراف‌بر شو. - مگه می‌شه؟
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۳۳ مگابایت
تعداد صفحات
236 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۷:۵۲:۰۰
نویسنده معصومه امیرزاده گشویه
ناشرانتشارات کتاب نیستان هنر
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۷/۱۲/۲۵
قیمت ارزی
5 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۳۳ مگابایت
۲۳۶ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
5
از 5
براساس رأی 11 مخاطب
5
100 ٪
4
0 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
0 ٪
7 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5

پس از خورشید... روایت زنی از جنس خورشید، که با نور دم به دمش زندگی ظلمانی اش را روشنی می بخشد! و جوانمردی به نام خسرو که در تاریکی روزگار جان میبخشد و خورشیدش را به یادگار می گذارد! پس ازخورشید...قصه ای که باید خواند! ممنون خانم امیرزاده عزیز

4
حال‌خوب‌کن ✨
خوش‌خوان 🪶
سرگرم‌کننده 🧩

صرف نظر از مباحث سیاسی دهه چهل و پنجاه در جنوب ایران، داستان جالبیه. چون هم داستان عشقی در پس زمینه جاری است هم از نزدیک آشنایی با فرهنگ بومی یک منطقه همیشه جذابه.

5

کتاب بسیار جالبی بود. عاشقانه ای در دل تاریخ❤ موضوعاتی هم که توی کتاب مطرح شده بود فوق العاده بودن، حزب توده و... دست خانم امیرزاده درد نکنه?

5

خدا قوت به نویسنده عزیز، قلم معرکه ای دارید. کتاب موضوع بکر و دلنشینی داشت. هرچند گاهی قلبم از درد مچاله می شد، ولی به خوندنش می ارزید.

3

روایت جذابی داشت ولی آخرش خیلی هول هولی تموم شد. پلیدی جماعت چپگرا و توده ای رو بیان کرده

5

خیلی داستان جالب و زیبایی بود ، سراسر جمله های نغز و آموزنده

5

کتاب زیبا و تراژیکی بود . باهاش هم خندیدم هم گریه کردم

4.8
(13)
39,900
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
پس از خورشید
معصومه امیرزاده گشویه
انتشارات کتاب نیستان هنر
4.8
(13)
39,900
تومان