0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  رویای ناخوانده نشر متخصصان

کتاب رویای ناخوانده نشر متخصصان

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
درباره رویای ناخوانده
تو همیشه سورپرایزم میکنی! بابا تولد ی پیرمرد که تبریک نداره؟! پویا با لحن شیطنت باری گفت: این چه حرفیه، شما تازه ۴۶سالته، حالا کو تا پیری، دست کم نگیر خودتو جان دل... بابک خنده کنان گفت: مرسی از دلداریت، خودت چه میکنی با مو بورای آلمانی؟ پویا بعد مکث کوتاهی گفت: وااای از دست شما میدونی که من دخترای مو مشکی ایرانی رو به همه اینا ترجیح میدم، البته اگه مایلی بمناسبت تولدت، یکی رو کادو پیچ کنم بفرستم واست تهران؟ بابک با شوخ طبعی گفت: لطف میکنی، کادوی ایده آلی میشه پویا خندید و گفت: خب بابا جون اگه کار نداری من دیگه برم، خاتون مهربونم رو ببوس - ممنون از تماست پویاجان خوشحال شدم، خاتونم سلام داره، مراقب خودت باش. پویا گفت: شمام همین طور دوسِت دارم باای! - خدافظ پسرم با صدای بوق ممتد تلفن، بابک نفس عمیقی کشید و در حالیکه گوشی را قطع میکرد رو به خاتون گفت: خیلی سلام رسوند. خاتون با مهربانی گفت: الهی فداش بشم، هنوز معلوم نیست کی برمیگرده؟ بابک در حالیکه که جرعه ای از چایش رو مینوشید گفت: نه فعلا، ولی دیگه چیزی تا گرفتن مدرکش نمونده. خاتون با نمه ی اشک شوق درچشم گفت انشاله و نگاهش روی قاب عکس پویا پر کشید.. بعد صرف صبحانه، بابک بعد از آماده شدن در حالیکه کیفش را ازدست خاتون میگرفت گفت: خب من دیگه میرم کاری نداری؟ خاتون گفت؛ نه عزیزم شام چی درست کنم واست؟ بابک گفت فرقی نداره همه غذاهای تو عالیه! خاتون لبخند زنان گفت: شب تولدته، غذای مورد علاقه ت رو درست میکنم باقالی پلو با ماهیچه. بابک نگاه قدرشناسانه ای به خاتون انداخت و گفت:ممنون ولی میدونی دوست ندارم زیاد به زحمت بیفتی! خاتون گفت: چه زحمتی پسرم، الهی زنده باشی و من کنیزیت رو بکنم. اشک در چشم بابک حلقه زد خم شد پیشانی او را بوسید و گفت:منو شرمنده نکن خاتون، توازبچگی برام زحمت کشیدی تو حکم مادر منو داری.. با ورود بابک به دفترش، منشی جوانش از جایش برخاست و با لبخند سلام کرد. بابک با متانت همیشگی پاسخ داد و ادامه داد: اولین ملاقات باکیه خانم بهنام؟ خانم بهنام پرونده ای را روی میزگذاشت و گفت: مهندس صولتی، ساعت ۹:۳۰ بابک پرونده را در دست گرفت و درحال رفتن به اتاقش گفت: اومدن راهنمائیشون کنید. " بابک کیان، وکیل پایه یک دادگستری، با شهرت و محبوبیت خاص، مردی جذاب و آراسته بود، سالها پیش همسر جوانش را بر اثرتصادف رانندگی ازدست داد وتنها ثمره زندگی کوتاه آنها پسرشان پویا بود. بابک دیگر ازدواج نکرد و تمام عمر و جوانی خود را صرف پویا کرد و امروز نهال آرزوهایش به ثمر نشسته بود و پویا که جوانی۲۴ساله بود، آخرین روزهای تحصیلات دانشگاهی اش را، در یکی از دانشگاههای آلمان سپری میکرد. بین پدر و پسر ضمن حفظ احترام رابطه صمیمانه ای برقرار بود و این رابطه باعث تشدید وابستگی بین آنها بود."
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
598.۲۴ کیلوبایت
تعداد صفحات
97 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۳:۱۴:۰۰
نویسندهمریم علیزاده
ناشرمتخصصان
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۷/۱۲/۱۱
قیمت ارزی
2.۵ دلار
قیمت چاپی
10,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۵۹۸.۲۴ کیلوبایت
۹۷ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
2
از 5
براساس رأی 1 مخاطب
5
0 ٪
4
0 ٪
3
0 ٪
2
100 ٪
1
0 ٪
1 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
2

بیخود

2
(1)
5,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
رویای ناخوانده
مریم علیزاده
متخصصان
2
(1)
5,000
تومان