
کتاب یک جفت چشم قهوهای
نسخه الکترونیک کتاب یک جفت چشم قهوهای به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره کتاب یک جفت چشم قهوهای
چراغ ها را خاموش می کنم و بالش آفاق را سمت راستم می گذارم. آن وقت قاب عکسش را بغل می کنم و رویم را به سمتش بر می گردانم. سین.یار انگار که ناراحت شده باشد دستش را دراز می کند و دستانم را می گیرد و جوری که آفاق نشنود می گوید:"قرار شد یک طور بخوابی که پشتت به هیچکداممان نباشد خانم خانم ها". من بلافاصله رویم را به سمتش می کنم و می گویم:"ببخشید..بخدا این روزها حواسم پرت پرت است سین.یار جان"می گوید:"می دانم...برای این آزمون لعنتی ات دلهره داری..اصلا حواس پرتی گرفته ای... اما قرار چشم هایت سر جایش است که باید خیره توی چشم هایم بماند وقت خواب...قرار دست هایت هم...
نظرات کاربران درباره کتاب یک جفت چشم قهوهای