«بالزاک» هر کجا که باشد داستانی عجیب، متفاوت و تأملبرانگیز برای روایت دارد. او از دریچه ادبیات مثل یک دوربین عمل میکند و مستندی واقعی از زندگی میسازد و آن را به جهانیان نشان میدهد. «مسافرخانه سرخ» اثر «بالزاک» روایتی از گذشته و حال است که جنبههای تاریک ذهن را در تقابل باوجدان انسانی نشان میدهد.
کتاب صوتی «مسافرخانه سرخ» داستان کوتاهی از «اونوره دو بالزاک»، نویسندهی مطرح اهل فرانسه است که بانام The Red Inn به انگلیسی ترجمه شده است. این داستان روایت یک مهمانی به میزبانی یک بانکدار پاریسی است که یکی از دوستان آلمانیاش به نام آقای هرمان را دعوت کرده است. دختر این بانکدار در طی این مهمانی از این فرد آلمانی میخواهد که داستانی جذاب را برای او تعریف کند. این مرد آلمانی داستانی قدیمی مربوط به دو جوان را تعریف میکند که شبی را در مسافرخانهای به نام سرخ میگذرانند.
کتاب صوتی «مسافرخانه سرخ» روایتی پرجزییات به قلم توانای «اونوره دو بالزاک» است که از نثر شعرگونه نیز بهره برده است. این نویسنده در صحنهپردازی و توصیف موقعیت آدمهای این داستان نهایت دقت و ظرافت را بهکاربرده است و داستانی جذاب آفریده است. این نویسنده به طرز ماهرانه و استادانهای در داستانی کمحجم مسائل مربوط به جنایت و اخلاق انسانی در میان این دو جوان را به تصویر کشیده است و خواننده را تا پایان داستان در تعلیق نگه میدارد.
«اونوره دو بالزاک» honore de Balzac نویسنده و داستاننویس برجستهی فرانسوی در ۲۰ مه سال ۱۷۷۹ در شهر تور در جنوب فرانسه به دنیا آمد. او در کودکی تحصیل در مدرسه را رها کرد و در جوانی همراه خانواده به پاریس رفت. او تحصیل در رشتهی حقوق در پاریس را دنبال کرد و از این رشته فارغالتحصیل شد و مدتی را بهعنوان منشی یک وکیل فعالیت کرد. «بالزاک» در این دوران برخلاف خواست خانوادهاش به ادبیات روی آورد و بهصورت حرفهای نویسندگی را آغاز کرد. او به تأثیر از «والتر اسکات»، نویسندهی اسکاتلندی نوشتن را دنبال کرد و اولین اثرش را در سال 1829 منتشر کرد. این نویسنده باقی زندگیاش را صرف نوشتن کرد و به یکی از پرکارترین نویسندگان قرن نوزدهم فرانسه تبدیل شد. او در ۵۱ سالگی در پاریس درگذشت و در گورستان «پرلاشز»، جایی که محل دفن بسیاری از بزرگان ادبیات است، به خاک سپرده شد.
«اونوره دو بالزاک» یکی از برجستهترین و توانمندترین نویسندگان تاریخ ادبیات فرانسه است که داستانهای ماندگاری در سبک رئالیسم اجتماعی آفریده است. او بر نویسندگان پس از خودش تأثیرگذار گذاشت و همچنان باگذشت بیش از دو سده کتابهایش تجدید چاپ و جزو آثار کلاسیک مهم فرانسه تلقی میشوند. او برندهی نشان لژیون دونور، ارزشمندترین نشان افتخار در کشور فرانسه است و افرادی همچون «امیل زولا»، «چارلز دیکنز»، «هنری جیم»، «گوستاو فلاوبرت» و «کارل ماکس» از او الهام گرفتهاند.
«اونوره دو بالزاک» مجموعهی تمام آثارش از سال ۱۸۳۰ را «کمدی انسانی» نامیده است. این مجموعه شامل ۹۱ اثر کامل شده از داستان کوتاه و رمان و مقالهی تحلیلی و ۴۶ اثر کامل نشده است. این مجموعه بازتابی از فضای اجتماعی و سیاسی آن دوره از اروپا و بخصوص فرانسه است. این نویسنده در میان این آثار اوضاعواحوال طبقات مختلف جامعهی فرانسه بین سالهای ۱۸۱۵ تا ۱۸۴۸ را به تصویر کشیده است. بخشی از داستانهای این مجموعه به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند که از میان آنها میتوان «باباگوریو»، «شوآنها»، «دخترعمو بت»، «پزشک دهکده»، «اوژنی گرانده»، «کشیش دهکده» و «زن بیگناه» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک آنها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
داستان که به اینجا رسید آقای تایفر عرق پیشانیاش را پاک کرد و باز کمی آب نوشید.
«پروسپه آرام و بیصدا برخاست. مطمئن از اینکه کسی را بیدار نکرده، لباس پوشید و به سالن اصلی رفت، سپس با تیزهوشی شومی که بهیکباره به انسان دست میدهد و تیزبینی و جسارتی که همواره همراه تبهکاران و جانیان در ارتکاب جنایت است، بیهیچ سروصدایی پیچ میلههای آهنی را باز کرد و از حفرههایشان درآورد و کنار دیوار گذاشت و درحالیکه دستش را روی لولای پنجره گذاشته بود تا جیرجیر نکند پنجره را باز کرد. ماه با نور بیفروغش این صحنه را روشن کرده بود و به او این امکان را میداد که اشیای اتاق را، جایی که ویلهم و والهنفر خوابیده بودند، تا حدی ببیند. به من گفت که در آن لحظه کمی درنگ کرد. قلبش در اعماق سینهاش چنان محکم و پرصدا میتپید که به وحشت افتاده بود. میترسید نتواند کارش را با خونسردی انجام دهد؛ دستانش میلرزید و حس میکرد کف پاهایش در زغال داغ فرورفتهاند. بااینحال اجرای نقشهاش او را غرق در خوشبختی میکرد و دست تقدیر را میدید که گره از بخت او میگشاید. پنجره را باز کرد و به اتاق بازگشت. کیف وسایلش را برداشت و در آن دنبال مناسبترین وسیله برای ارتکاب جنایت گشت. برایم تعریف کرد: وقتی نزدیک تخت شدم خودم را به خدا سپردم. وقتی تمام قدرتش را جمع کرد و دستش را بالا برد، ندایی در درونش شنید و گمان کرد نوری مقابل چشمانش دیده. وسيلهی قتل را روی بسترش انداخت و به اتاق دیگر فرار کرد و رفت پشت پنجره. وحشت تمام وجودش را گرفته بود و به ایمان سست خودش پی برد، میترسید باز مغلوب طمعی شود که دستخوش آن شده بود. بلافاصله راه افتاد. در طول راین قدم میزد، انگار جلو مسافرخانه نگهبانی میداد. با گامهای تندی که برمیداشت گاه به آندرناخ میرسید و گاهی نیز سر از بالای سراشیبیای درمیآورد که برای رسیدن به مسافرخانه از آن پایین آمده بودند. سکوت سنگینی شب را فراگرفته بود و خیالش از بابت سگهای نگهبان راحت بود، به همین خاطر گاهی آنقدر دور میشد که دیگر پنجرهای را که باز گذاشته بود نمیدید. میخواست خسته شود تا خوابش بگیرد. راه رفتن زیر آسمان بی ابر، شگفتزده شدن از تماشای ستارههای زیبا و شاید هوای پاک شب و زمزمهی غمگینانهی امواج حال و هوایش را تغییر داد و غرق در رؤیایی شد که یواشیواش افکارش را مثل قبل آرام کرد.
کتاب صوتی «مسافرخانه سرخ» نوشتهی «اونوره دو بالزاک» را ناشر صوتی آوا نامه با صدای «ژوبین دارابیان» منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. این اثر را سال 1994 مجموعه انتشاراتی گالیمار بهصورت جیبی در فرانسه منتشر کرده و انتشارات ققنوس آن را تحت عنوان مجموعهی پانوراما با ترجمهی «محمد نجابتی» باهدف خواندن گزیدهای از آثار، بهمراتب بهتر از نخواندن آنهاست، به چاپ رسانده است که نسخهی الکترونیک آن نیز در فیدیبو موجود است. «محمد نجابتی»، ترجمهی آثار فرانسوی ازجمله آثار «ژول ورن» مانند «از زمین تا ماه» و «دورِ ماه» را در کارنامهی کاریش دارد که نسخهی الکترونیک آنها هم در فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 98.۴۹ مگابایت |
مدت زمان | ۰۱:۴۷:۲۵ |
نویسنده | اونوره دو بالزاک |
مترجم | محمد نجابتی |
راوی | ژوبین دارابیان |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۱/۰۹ |
قیمت ارزی | 7 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بسیار پر محتواو ژرف ،عجب انسانهای عاقلی هستند نویسندگانی در رتبه و ردیف بالزاک ،بالزاکی که در داستانی کوتاه درسهای بزرگی رو بیان میکند کتاب رو بسیار دوست داشتم مخصوصا بخش پایانی
آخرش رو زیاد دوست نداشتم ولی در کل باعث شد که بالزاک تبدیل بشه به نویسنده مورد علاقه ام...
شروعش خسته کننده س ولی داستان قشنگی داره. یاد سریال جنایت و مکافات افتادم در کل بد نبود
با توجه به اینکه خیلی کوتاه بود میارزه یه بار گوش بدی
خوانش بسیار ضعیف ، ترجمه بد، داستان خوب
عالی عالی عالی
این چی بود؟داستان بود؟ نامه بود؟
بسیار زیبا و تاثیرگذار
خیلی زیبا بود .
آخرش چی شد؟