
کتاب پاییز پرستوی سفید
نسخه الکترونیک کتاب پاییز پرستوی سفید به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب پاییز پرستوی سفید
بیآنکه پولی داشته باشم، راه میافتم به طرف شهر. آقای عبّاسی تازه کرکرۀ کتابفروشی را بالا کشیده. دستش هنوز به قفلِ در است که سلام میکنم. میپرسد: - کتابو خوندی؟ - بله. دوروزه تمومش کردم. - خوب بود؟ - قشنگ بود. روز دوّم دیدم داره تموم میشه. از اینکه داشت به این زودی تموم میشد، غصّهم گرفت. به خودم گفتم «ننه که هر روز پول نمیده بری کتاب بخری. روزی ده صفحه بیشتر نخون». حتّی خودمو قسم دادم. ولی نمیدونم چی شد که بعدازظهر قسمم یادم رفت. خودم نخواستم که یادم بِرهها! ولی یادم رفت. رفتم گلیمو پهن کردم زیرِ لیموشیرینا. دمِ غروب دیدم بیستوچهار صفحه خوندم، دوصفحهونیم هم بیشتر نمونده. اون دوصفحهونیمو هم خوندم. بعد نشستم به خودم صدتا بدوبیراه گفتم. آقای عبّاسی میزند زیر خنده. آنقدر که اشک تهِ چشمهایش حلقه میزند. عینکش را برمیدارد. با پشتِ دستش مژههایش را پاک میکند و میگوید: - سی سالِ پیش، حالِ الانِ تو رو داشتم.
نظرات کاربران درباره کتاب پاییز پرستوی سفید