در زیر سایهی یک جنگل قدیمی درختی کوچک زندگی میکرد.
اون کوچکترین درخت بین درختهای دیگهی جنگل بود.
وقتی که درخت کوچولو یک نهال کوچکتر بود وسعت جنگل از چیزی که چشم کار میکرد فراتر بود.
حالا بعد از گذشت چند فصل کم بارون درخت کوچولو میتونست به راحتی محل شروع و پایان جنگل رو ببینه.
درخت های جدید هم کوتاه تر از درخت های قبلی بودن.
درختهای قدیمیتر خیلی زیاد رشد کرده بودن و بلند شده بودن اونا میتونستن تقریبا ستارههای آسمون رو هم لمس کنن.
ولی درختهای جدید به سختی میتونستن زانوی درختهای بلند رو ببینن.