گاهی یک تکانه یعنی آغاز و اگر این آغاز از شب شروع شود، محال است صبح های بعدی شما، همان صبحی باشد که تاکنون داشتهاید. شب، همیشه نشانۀ سکوت نیست. شب هنگامۀ بیدارشدن موجودِ سرگردانِ درونِ همۀ ماست. هر آدمی موجود خاص خودش را دارد. غولی که میخواهد وادارمان کند که فردا چه کاری را انجام دهیم چه کاری را نه. این دست ما نیست، این تقدیر شب است. پس بهتر است با او همراه شد و در مستیِ با خویش بودن، مچش را خواباند. اگر مچی در کار باشد. «انسان، خودش را هر موجودی درنظر بگیرد، حیوانی احساسی است که در حیات با موجودات و پدیدهها از برخی جوانب شاید پستتر هم باشد نه بهتر» بیشتر، این صفت است که در او غَلیان دارد، نه آنطور که برخی میگویند: «سخنگفتن»