از همین جا که خوابیدهام فقط کافی است سرم را کمی بلند کنم. پیلههایم را میبینم. پیلههایشان مثل کرم ابریشم نیست. انگار از جنس توری پنجره، اما لطیفتر دورش پیچیده باشند. تا چند روز پیش فقط پیله بودند. اما الآن جای بالهایشان هم مشخص است. انگار خوابیدهاند. منتظرند بزرگ شوند و پیله را پاره کنند و بیندازند دور. یادش به خیر وقتی کرم بودند چقدر میخوردند و چقدر وَرجه وُرجه میکردند. همان طور که دراز کشیدهام فکر میکنم توی یک پیلهای به همین نازکی هستم. خب کی باید بیرون بیایم؟