کتاب کلاغ و تنگ آب داستانی زیبا و آموزنده از داستانهای ازوپ است که از زبان انگلیسی ترجمه شده وسپس با تخیل آزاد به صورت سادهای بازنویسی و تصویرگری شده است. در این داستان میخوانید:
روزی روزگاری، کلاغ سیاهی روی درختان دشت کم آبی برای خودش آشیانه ساخته بود و به تنهایی زندگی میکرد. تابستان بود و در سراسر دشت تا آنجایی که چشم میدید هیچ آبی پیدا نمی شد. کلاغ که خسته و تشنه شده بود از دور مرد کشاورزی را دید که در مزرعه به کار و فعالیت مشغول بود و با خودش فکر کرد: حتما باید در آنجا کمی آب باشد وگرنه این کشاورز هم مثل من از گرما و تشنگی ناتوان می شد و نمیتوانست کار کند. این بود که به طرف مزرعه پرواز کرد و خودش را به بالای مزرعه رساند و نگاهی به آن اطراف انداخت و زیر یک درخت کم شاخ و برگ یک تنگ آب که از گل ساخته شده بود را دید و با خودش گفت: آب باید حتما توی این تنگ باشد ....