: مدیر مؤثر لازم نیست بهمعنای جاری کلمه «رهبر» باشد. پیتر دراکر پدر مدیریت نوین میگوید مدیران عامل برخی از بهترین بنگاههای انتفاعی و غیرانتفاعی که وی طی ۶۵ سال گذشته با آنان مشاوره داشته، بهمعنای رایج کلمه «رهبر» نبودهاند. در میان آنها از اجتماعی بوده تا گوشهگیر، از سختگیر تا آسانگیر، و از خشکدست تا گشادهدست. اما همۀ آنان با انجام این هشت فرمان اثرگذار بودهاند:
* پرداختن به «چه باید کرد»
* اندیشیدن به «مصالح سازمان»
* تهیۀ برنامۀ اجرایی
* تقسیم کار (و پذیرش مسئولیت نتایج)
* ارتباط با دیگران
* باریکشدن روی فرصتها بهجای دشواریها
* برگزارکردن نشستهای پربار
* نشاندن «ما» بهجای «من»، در گفتار و پندار
مدیران با پیروی از دو فرمان نخست، آنچه را باید بدانند گرد میآورند و با انجام چهار فرمان بعدی آنها را به کار مفید برمیگردانند (زیرا علمی که به عمل در نیاید بیهوده است) و با انجام دو فرمان پایانی یقین میکنند حس تعهد و مسئولیت به کل سازمان منتقل شده است. مدیران مؤثر میدانند اختیارات آنان تنها در گرو اطمینانی است که سازمان به آنها دارد. یعنی آنان پیش از اینکه در فکر منافع خود باشند، در اندیشۀ برآوردن نیازهای سازمان و بهرهبرداری از فرصتها بهسود سازماناند. نویسنده همچنین فرمان نهمی تعریف میکند که از بس مهم است آن را تا مرز «قانون» بالا میبرد: نخست گوشدادن، وانگهی گفتار. نیاز بازار به مدیران مؤثر بسی بیش از آن است که چند رهبر مادرزاد پاسخگوی آن باشند. اثرگذاری فن است و مانند هر فن دیگری آموختنی است و باید آموخته شود.