گزارش علم یونسکو تصویر جامعی از وجوه چندگانه علم در جهانی پیچیده ارائه میدهد از جمله روندهای نوآوری و تحرک، مسائل مربوط به دادههای عظیم و سهم دانشهای بومی و محلی در پاسخ به چالشهای جهانی.
از زمان انتشار «گزارش علم یونسکو ۲۰۱۰» روندهای بسیار مهمی نمایان شده است. نخست اینکه بهرغم بحران مالی، هزینههای جهانی برای پژوهش و توسعه سرعتی بالاتر از اقتصاد جهانی یافته که اعتماد به سرمایهگذاری در علم و مزایای بیشتر همراه با آن را نشان میدهد. بخش عمده این سرمایهگذاری در علوم کاربردی است که بخش خصوصی پیشگام آن است. این نکته توجه ما را به تغییری مهم در چشماندازها رهنمون میکند. کشورهای پردرآمد هزینههای عمومی را کاهش میدهند و حمایت بخش خصوصی باقیمانده یا حتی افزایش پیدا کرده است، و کشورهای کمدرآمد سرمایهگذاریهای دولتی و عمومی در بخش تحقیق و توسعه را افزایش دادهاند. بحث میان منافع کوتاهمدت علم و سرمایهگذاری عمومی بلندمدت در پژوهشهای بنیادی و پرمخاطره برای گسترش حیطه کشفیات علمی هیچگاه چنین مطرح نبوده است.
دوم اینکه شکاف میان شمال و جنوب در حوزه پژوهش و فناوری در حال کاهش است، چراکه تعداد زیادی از کشورها علم، فناوری و نوآوری را در دستور برنامههای توسعه ملی خود قرار دادهاند تا کمتر به مواد خام متکی باشند و به سوی اقتصادهای مبتنیبر دانایی حرکت کنند. همکاریهای گسترده شمال ـ جنوب و جنوب ـ جنوب نیز در حال رشد است تا مسائل مبرم موجود بر سر توسعه پایدار، همچون تغییرات اقلیمی را حل کند.
سوم، دانشمندان بسیار بیشتری در دنیا فعال شده و تحرک تازهای یافتهاند. بین سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۱۴ میلادی تعداد پژوهشگران و انتشارات سراسر جهان رشدی ۲۰ درصدی داشته است. تعداد روزافزونی از کشورها راهبردهای مشخصی برای افزایش تعداد پژوهشگران زن در پیش گرفتهاند؛ درعینحال، نویسندگان علاوه بر انتشار آثار خود در نشریههای علمی بینالمللی، تمایل بیشتری به چاپ مقالههای مشترک با نویسندگان خارجی پیدا کردهاند، و مقالههای بیشتری بهصورت دسترسی باز و رایگان منتشر میشود. کشورها با هر سطح از درآمدی که دارند، تلاش افزونتری برای جذب و نگهداری استعدادهای علمی به خرج میدهند، نظام آموزش عالی و زیرساختهای پژوهش خود را ارتقا میدهند و الگوهای تازهای را برای اعطای روادید به منظور انجام فعالیتهای علمی و پژوهشی مشترک به کار میگیرند. شرکتهای خصوصی آزمایشگاههای پژوهشی تازهای برپا میکنند و دانشگاهها در سرزمینهای دیگر پردیسهایی تأسیس میکنند تا به ذخایر استعدادهای بیشتری دسترسی پیدا کنند.
بااینهمه، ما با چالش بهکارگیری این روندهای روبهرشد در دستگاه علم، دانش، تحرک، و همکاری بینالمللی در زمینه برنامههای راهبردی مواجهایم. این روندها را باید مبنای سیاستهای توسعه در مسیر پایدار قرار داد. چنین کاری مستلزم روابط قویتری میان علم و سیاستگذاری است و ارادۀقویتری را برای نوآوری میطلبد. دسترسی به بسیاری از «اهداف توسعه پایدار» علاوه بر انتشار فناوری، بستگی زیادی به چگونگی همکاری کشورها با یکدیگر در پیگیری اهداف علم دارد.