این کتاب در صدد است به این سؤال پاسخ دهد که، چرا اسلام سیاسی که از دهۀ ۱۹۷۰ و خصوصاً در دهۀ ۱۹۹۰ بهعنوان بخشی از ساختار سیاسی ترکیه قلمداد میشد، اکنون بهعنوان قدرت مسلط در این جامعه محسوب میشود. کتاب بر شکل غالب عملگرایی اسلامی متمرکز گردیده و در این راستا به تحلیل و بررسی علل قدرت فزایندۀ انتخاباتی چهار حزب موفق اسلامگرا میپردازد. این چهار حزب عبارتند از: حزب رفاه و جانشینان آن، حزب فضیلت و جانشینانش، حزب سعادت و حزب عدالت و توسعه. با توجه به نظریه جنبشهای اجتماعی و مدل فرآیند سیاسی، برگرفته از این نظریه، این کتاب بیان میکند که ظهور اسلام سیاسی در ترکیه سه علت اساسی دارد: ۱) ظهور ساختار فرصت سیاسی، که با همگرایی اسلامگرایی ترکی با رژیم نظامی بهدنبال کودتای ۱۹۸۰بهوجود آمد. ۲) ظهور کارگزاران جنبش بههمراه داشتن منابع انسانی، مالی غنی و تشکیلات ساختاری مناسب. ۳) چارچوبسازی مناسب مطالبات توسط کارگزاران جنبش در جهت افزایش مطلوبیت جنبش اسلامگرایی فراتر از جمعیت مسلمان، در بین جمعیت سکولار ترکیه، که همگی از وضعیت اقتصادی، اجتماعی موجود ناراضی هستند.
درحالیکه فرآیند موفقیتآمیز بسیج اجتماعی توسط اسلام سیاسی میتواند به ناکارآمدی نظام و شرایط ساختاری، که خصوصاً از دهۀ ۱۹۹۰ شکل گرفت، مرتبط باشد، اما این عوامل بهتنهایی نمیتوانند نشان دهند که چگونه جنبش اسلامگرایی ترکیه توانست شبکههای غنی، همراه با ساختار سازمانی مناسبی را پدید آورد، بهگونهای که قادر باشد تا ضعفها و ناتوانی دولت را از سال ۱۹۹۰ به بعد آشکار سازد. برای اینکه نارضایتیهای موجود بتوانند به یک فرآیند بسیج موفقیت آمیز تبدیل شوند دو عامل دیگر نیز باید وجود داشته باشد: ۱) ساختار فرصت سیاسی و ۲) چارچوبسازی مناسب این ساختار توسط کارگزاران جنبش. کارگزاران میبایست ارتباط قوی و پویایی را بین شبکههای جنبش، فرآیند چارچوبسازی، نارضایتی موجود در اجتماع و ساختار فرصت سیاسی خلق نمایند. این چهار فاکتور لازمۀ فرآیند بسیج اجتماعی میباشند، اما بهتنهایی کافی نیستند. کارگزاران جنبش نیز خود لازمههای موفقیت جنبش میباشند.