تشویق ایستادهی دوازده دقیقهای برای اهدای اسکار به چارلی چاپلین نمودی از موفقیت اوست. این نابغهی سینما طولانیترین تشویق ایستاده از تماشاگران را دریافت کرد. این کتاب داستان زندگی چارلی چاپلین نابغهی سینمای صامت از نگاه فرزند ارشدش است.
کتاب زندگی پدرم چارلی چاپلین نوشتهی چارلز چاپلین فرزند ارشد چارلی چاپلین است. این کتاب برای نخستین بار در سال 1961 منتشر شد و تاکنون یکی از پرفروش ترین کتابهای ژانر زندگینامه است. پسر چارلی با استفاده از خاطرات خود دست به تصنیف کتابی زده است که در آن از خاطرات خود با پدرش سخن می گوید. مسلماً مطالعه در زندگی نابغه دنیای سینما آن هم از زبان پسر بزرگ خواندنی خواهد بود. زیرا در این اثر چارلز با دید موشکافانه خود هم از زندگی هنری پدرش بحث می کند و هم احساسات و عواطف او را بیرون از کار هنری اش و در محیط خانواده بررسی می کند. بخش مهمی از مطالب کتاب برای خواننده تازگی خواهد داشت زیرا جزئیات کار هنری چارلی که پسرش از نزدیک ناظر و شاهد آن بوده است. در این اثر بازگو شده است. واین خود فرصت مغتنمی است در راه شناخت هرچه بیشتراین هنرمند بزرگ.»
چارلز چاپلین جونیور فرزند ارشد چارلی چاپلین متولد پنجم می 1925 است. او در بورلی هیلز کالیفرنیا به دنیا آمد و مانند پدرش در حوزهی سینما فعالیت میکرد. او در کتاب زندگی پدرم چارلی چاپلین داستان زندگی پدرش را به عنوان مشهورترین و محبوبترین شخصیت سینمایی تعریف میکند. چارلز چاپلین در 20 مارس 1968 بر اثر آمبولی در شهر سانتا مونیکای کالیفرنیا در گذشت.
چارلی چاپلین فیلمسازی حرفهای را از سال 1914 آغاز کرد. او دربارهی نخستین تجربهاش مینویسد: «من هیچ ایدهای دربارهی چهرهپردازی و لباسم نداشتم. لباسی که در فیلم اول داشتم را دوست نداشتم. در راه لباسخانه به این نتیجه رسیدم که شلوار بگی گشاد بپوشم و کفشهای بزرگ و کلاهی خاص. میخواستم همه چیز با هم در تضاد باشد. کتی تنگ و کلاهی کوچک و کفشی بزرگ. نمیدانستم باید پیر به نظر بیایم یا جوان؟ اما وقتی یاد حرف کارگردان افتادم که میخواست کمی بزرگتر از آنچه هستم به نظر بیایم، پس یک سبیل اضافه کردم. نمیدانستم چه شخصیتی باید داشته باشم، اما زمانی که لباسها را پوشیدم، خودِ لباسها احساسی به من داد که شخصیت را دیدم. آغاز به شناختنش کردم و زمانی که به روی صحنه میرفتم، کاملاً متولد شده بود.»
انتشارات آوانامه کتاب صوتی زندگی پدرم چارلی چاپلین را با ترجمهی حسن مرندی و منصور تارجی عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرارداده است. حسن مرندی روانپزشک، مترجم و ادیب ایرانی متولد 1309 بود. او در تهران به دنیا آمد و فرزند پدری تاجر بود. ده ساله که بود پدرش را از دست داد. در همان سال بود که مرندی تصمیم گرفت که تابستانها را در چاپخانه کار کند؛ کار در چاپخانه بود که علاقهی او را به کتاب و کتابخوانی را افزایش داد و کتاب را عضو جدانکردنی از زندگی مرندی کرد. حسن مرندی در سال 1327 وارد دانشکده پزشکی شد اما با کودتای 1328 تحصیلات او نیمه تمام ماند و در سال 1334 بود که زندانی شد. او ترجمه را از زندان آغاز کرد. نخستین کتابی که او ترجمه کرد، کتاب پیگمالیون از جرج برنارد شاو بود. یکی از مهمترین کارهایی که حسن مرندی در طول زندگی خود انجام داد ترجمه و تدوین فرهنگ پزشکی به فارسی بود. او در سال 1383 در تهران درگذشت.
منصور تاراجی از روزنامهنگاران قدیمی ایران و از سردبیران روزنامهی اطلاعات بود. او در سی سال گذشته به پژوهش دربارهی تاریخ جهان مشغول بود. او در زمان فعالیت خود سالها در روزنامههای مختلف مینوشت یکی از آثار به یاد ماندنی تاراجی نوشتن صفحات تاریخ قرن بیستم در روزنامهی ایران بود. نتیجهی این نوشتهها به صورت کتاب جمعآوری شده است؛ نام این کتاب تاریخ قرن بیستم در ایران و جهان و توسط انتشارات موسسه فرهنگی- مطبوعاتی منتشر شده است.
کریسمس آن سال تعطیل بودیم. بیش از کریسمس مادرم همه اشتغالات خود را کنار گذاشت و با هواپیما از نیویورک نزد ما آمد تا تعطیلات را با ما بگذراند. آپارتمانی در هتل آمباسادور لوس آنجلس گرفت و شب کریسمس در آنجا به افتخار من و سیدنی و دوستمانمان ضیافتی داد. من حوادث روز بعد از کریسمس را خوب به خاطر دارم. زیرا این یکی از موارد نادری بود که پدر و مادر ما را گردهم آورد.
پدرم به دعوت مادرم برای دیدن ما به آنجا آمد. ناگهان دم در آپارتمان ظاهر شد و دستش را به سوی مادرم دراز کرد و با لحنی که گویی دیروز از هم جدا شده اند گفت:«هلو حال شما چطور است؟ سر حالی؟» مادرم جواب داد:«چارلی» تو هم سر حالی.»
من و سیدنی دویدیم و پدرم را بوسيدیم. و به دنبال بازی خود رفتیم. پدر و مادرم باهم حرف میزدند. اما پدرم اندکی آنجا نشست و بعد بلند شد و گفت:«گمان نمیکنم بتوانم زیاد بمانم، چون پولت توی اتومبیل است. اگر بگذارم زیاد آنجا بماند ممکن است دلخور شود.»
مادرم گفت:«چرا دعوتش نمیکنی بالا بیاید؟»
پدرم سر پیشخدمت را خواست و به او اطلاع داد که پولت را به بالا دعوت کند. پولت بالا آمد و او و مادرم برای اولین و آخرین با در آنجا ملاقات کردند. مادرم نیز مانند من و سیدنی و بابا مجذوب پولت شده بود.
مادرم، اکنون که آن روزها را به یاد میآورد میگوید:«آدم را خلع سلاح میکرد. دختر بسیار عجیبی بود. شوخ طبعی و نکته سنجی جالبی داشت. با آن لباس مخمل مشکی و موهای بلند سیاه چه قشنگ به نظر میآمد.» اگرچه پولت دیگر مادرم را ندید. اما سال ها با او تماس داشت و نامههای کوتاهی برایش میفرستاد که نشان دهد او را به خاطر دارد. بعد از اولین بیماری مادرم که برای عمل جراحی در بیمارستان بستری شد. این پولت بود که برای او بطری شرابی با این بادداشت فرستاد:«لیتا، امیدوارم فوراً شفا پیدا کنی، با آرزوی سلامتی تو.»
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب صوتی زندگی پدرم چارلی چاپلین اثر چارلز چاپلین بود.خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی سرگذشتنامه میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 645.۲۶ مگابایت |
مدت زمان | ۱۱:۴۱:۱۰ |
نویسنده | چارلز چاپلین |
مترجم | حسن مرندی |
مترجم دوم | منصور تاراجی |
راوی | میلاد میرزائی |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۸/۰۶ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
از شنیدن کتاب پشیمان نیستم ، بلکه تشویق شدم زندگینامه ای که خودش نوشته را هم بخوانم زیرا هنوز زوایای پنهانی از شخصیت این هنرمند بزرگ در ذهن من وجود دارد ، راوی خیلی خوب از پس اجرای کتاب برآمده بود ، از ایشان سپاسگزارم
خوب بود بدنبود