سماء بردبار، به لبخند سر تکان داد. زنی در گشود و نوزاده به آغوش پدر سپرد.
زن، دنبال ننه سماء آمد و کُنج باغچه زیر سروی کهنه و رنجور در که برگهاش به زردی میزد آفتابهی زراندود مسی را کج کرد روی دستان سماء:
- ننه سماء، خیر از نوههات ببینی الهی...
سماء به مکث، خیره نگاهش کرد. زن آب دهان قورت داد و نگاه از او گرفت و سرِ حرف پیچاند: «انشالله هر کجا هستند تنشان سلامت.»
سماء ساکت، دست به دست میساید و زن باز گفت: «ننه دنیاست دیگر، بالا پا...»
سماء دست از آب کشید:
- کدام دنیا؟ کدام بالا؟ کدام پایین؟
نشست گوشهی ایوان و چیزی نگفت. اشکش درآمد. سر و تنش گویی گهوارهای بیآرام:
- نوههام را میخواهم، چه کار به بالا پایینش دارم؟
اشک از صورت گرفت:
- ماهگُلم دو ساله است و موسی هم ده سال... اما کجایند؟ من کجایم؟ من چه دارم؟ شوهرم هم که لال، دیوانه شده است... مینشیند روی بام توالت، چشم به زردکوه اشک میریزد و به بیزبانی حرف ناله میکند...
و بنای گریه گذاشت.
زن دست بر شانهی سماء گذاشت:
- ننه در ِآسمان بند نیامده هنوز، حکمت خدا...
پیرزن به آسمان نالید:
- من چه کار به حکمت رحمتت دارم آخر؟ چه سر از این حرفها در میآورم؟ اما مگر بندهات نیستم؟... پس چرا از هر زمین بند به پایم بستهای؟ به خدا تنها دلخوشم که بچههای مردم را از شکمشان میکشم بیرون و اِلا...
چشم به زمین ساکت ماند و رو به زن داد زد:
«با باباش رفتند قبرستانِ گَهرو که چاه بکنند. وقتی که آمد گفت: ننه برایت عروس جُستم. گفتم: مبارک و خواستم اما بیاورم که امان نداد و گفت: غریبه نیست، دختر مَدعلیِ بقال... گفتم: مادر آخر گَهرو را چه به ما؟
خواهر، سیدیعقوب هم که بیزبان است. فرق بله و خیر را با اشارهی سَر میفهمد. اما حالیش کردم، بهش فهماندم. گفتم: مرد، ما یک پسر بیشتر نداریم. سایهمان کوتاه است. این جِویدها پا رو جلمان بگذارند، دیگر سایه در این دنیا نداریم. پسرمان را میبرندها... اولش را خوب فهمید و آخر را فراموش کرد و همان شد.»
سماء دستهایش را به هم میمالید:
- پشت بیلش را زد به سرِ افراسیاب، برادر دختره ـ برادرِ عروسم...
آه کشید و لبخند زد:
- هئی، ناهید خانم... روز تولدی چرا نشستهام درِ گوشت قِصه ناله میکنم؟ برو ببین خواهرت چه پسری آورده. برو خیرش را ببینید. برو، دلاور باشد برو...
زن خندید و لولهای پول و پاکتی نبات، دست سماء داد و رفت سراغِ خواهرزادَش. صدای خندهیشان رفت آسمان و سماء دلگرفته پا از در بیرون گذاشت.