بعد از جشن پامپلونا نامههای همینگوی آکنده از تشویشهایی جهت تدارکات چاپ کتاب است. در فاصلۀ این نامهپراکنیها، همینگوی از دیدن بانوی انگلیسی در پاریس دست نکشید که گاهگاهی هم از همینگوی تقاضای قرض پول میکرد. درآنموقع بود که دوستان بهتدریج معتقد شدند که کینهاش از هارولد لُب یک حسادت ساده بوده است. امّا همینگوی هنوز در انقیاد هَدلی بود.
در آن دوران دو داستان نوشت: ده سرخپوست و پنجاه تا هزار دلاری که قبلاً ذکرش آمد و تحسین فیتزجرالد را برانگیخت طوری که بنای تعریف از آن را برای دوستانش جرالد و سارا مورفی گذاشت که دو ثروتمند امریکایی و شیفته کاپ دآنتیب بودند و در آنجا ویلای باشکوهی بهنام «امریکا» داشتند. جاندوسپاسوس و فیتزجرالد مهمان آندو در آن ویلا بودند و بلافاصله همینگوی را هم دعوت کردند. و بهاینترتیب مورفیها وارد زندگی نویسنده شدند و در آن ماههایی که مشکل پیچیدۀ عاطفی همینگوی را عذاب میداد، نقش مهمی داشتند.
بعد از دسیسهای که به آن اشاره کردیم و برای فسخ لیورایت بود و انتشار خورشید همچنان میدمد توسط اسکریبنر، همینگوی به شرونز رفت تا منتظر جواب نامۀ دسامبر ۱۹۲۵ خود به لیورایت بماند. امّا در آن کریسمس ۱۹۲۵ پائولین فایفر هم مصممتر از همیشه به شرونز آمد تا همینگوی را از چنگ هَدلی بیرون بیاورد.
پائولین دختر یکی از زمینداران بزرگی بود که کسبوکارش را با زنجیرهای از داروخانههای دهکده شروع کرده بود و یک روز تصادفاً در زادگاهش سنتلوئیز آرکانزاس نزدیک پیگوت خبردار شد که در آنجا زمین را جریبی یک دلار میفروشند و تلاش کرد تا زمین برهوت را به کشتزار پنبه تبدیل کند. چند سال بعد ۰۰۰ /۶۰ جریب زمین خرید، دویست نفر را استخدام کرد، عمارت بزرگی ساخت و آن را با ظرافت تمام تزیین کرد و ضمناً فراموش نکرد تا نمازخانهای برای همسرش که کاتولیک مؤمنی بود بنا کند.
برادرش گوستاویوس (گاس) فایفر هم که در سنتلوئیز مانده بود، با فعالیت در صنعت داروسازی ثروت کلانی بههم زد و تمام عمر پائولین را با دادن هدیههای چشمگیری کمک کرد. بنابراین پائولین از نظر خانوادگی پشتگرمی بیش از اندازهای داشت و وقتی همینگوی با او ازدواج کرد شایعههای فراوانی بود که ازدواج بهخاطر منافع مادی است. شایعههایی هم در مورد پائولین بود: میگفتند از زندگی تجملی پیگوت دست برداشته است تا به نیویورک دنبال شوهر برود، درواقع در نیویورک با وکیلی که نمونهای از شوهرهای دلخواه بود نامزد کرد، امّا وارثۀ زیبا پیشنهاد «وُگ» را برای پاریس قبول کرد که بهتر از نامزدی بود و به همراهی خواهرش ویرجینیا (جینی) که همجنسگرای معروفی بود به آنجا رفت.