رهروها، گرگهای دیوانه و هار، کتابهایی که تبدیل به هیولا میشوند، بیمارهایی که با گردهی گل در سرتاسر وادی پخش میشوند، رودخانهای که پایانش مشخص نیست... همه اینها از جنگل اهریمنی نشات گرفته، جنگلی مرموز که ناگهان حمله کرده، ساکنان وادی را میدزدد و دهکدههای را نابوده میکند. جادوگر برج، ۱۰۰ سال است که از وادی محافظت میکند؛ اما این بار آگنیشکا به کمک او میآید، دختری روستایی و لجوج که باید به کمک جادوگر راز جنگل را کشف کند، در غیر این صورت وادی و در پی آن تمام سرزمین توسط جنگل تسخیر خواهد شد.