اگر انگیزه دنیایی در تحصیل علم باشد، حتی علم دین هم علم نیست. اگر علم ما را به حقیقت رهنمون نباشد و ما را در برابر آفریننده دانش خاضع و خاشع نکند، این علم نتیجهای جز غرور و تکبر و استکبار ندارد. علمی که نتیجهاش غفلت از خدا و مردم باشد و انسان را به خودخواهی و بیگانگی از هویت انسانی خود وا دارد، علم نیست، جهل است. بشر امروز به اسرار و واقعیتهای طبیعت آگاهی فراوانی یافته است، ولی حقیقت را بهکلی فراموش کرده و در اثر غفلت، محیط زندگی و زیست خویش را به گونهای آلوده کرده که برای خودش نیز قابل دوام نیست. امروز بشر هم اخلاقیات زیستمحیطی را از دست داده و هم اخلاق انسانی را و این نیست مگر در اثر جدا کردن علم از دین و زندگی از اخلاق. متأسفانه برخی از روشنفکران ما با تقلید کورکورانه از غرب، آنچه را که بسیاری از دانشمندان کنونی منصف غرب از آن بیزاری جستهاند، بهعنوان شعار علمی و روزپسند در میان نسل جوان شایع میکنند. مگر میشود علم به قوانین خلقت را با آفریننده آن بیارتباط دانست و خواست و اراده او را نادیده گرفت و حقیقت را از واقعیت جدا کرد؟