«در دنیا سه نژاد مهم وجود دارد: بیابانگردها، یکجا ساکنها و بچهها. بچهها و گرگها برادرانم هستند، و هنوز هم چه ازنظر خونی و چه ازنظر اندیشه جزو آنها هستم.»
کتاب «دیوانه بازی» نوشتهی «کریستین بوبن» نویسندهی فرانسوی در سال 1995 منتشر شد. این اثر روایت زندگی متفاوت دختری جوانی است که به همراه مادر و پدرش در سیرک زندگی میکند و در جستوجوی رهایی و شادی است. او در تلاش است تا چهارچوبهای محدودکنندهاش را کنار بزند به همین دلیل به فرار فکر میکند و خواننده را در داستانی پرکشش و خواندنی همراه خود میکند. «کریستین بوبن» با دیدی فلسفی و بیانی شاعرانه جزئیات زندگی شخصیت اصلی داستان صوتی «دیوانه بازی» را به تصویر میکشد و زندگی این دختر را از دوسالگی نشان میدهد. او داستان را از زبان این دختر بیان میکند که باروحیهای دیوانهوار به دنبال رهایی از روزمرگی و یکنواختی است. این اثر پس از انتشار به زبان فرانسه بانام The crazy pace به انگلیسی ترجمه شد.
«کریستین بوبن» Christian Bobin نویسندهی معروف اهل فرانسه در تاریخ در 24 آوریل 1951 به دنیا آمد. او در جوانی تحصیل در رشتهی فلسفه را دنبال کرد و پس از اتمام آن وارد بازار کار شد. او مشاغل گوناگون ازجمله روزنامهنگاری، کار در موزه و کتابخانه را پیش گرفت و مدتی را در دانشگاه به تدریس مشغول بود. او از دههی هفتاد میلادی به نوشتن روی آورد و در سال 1977 اولین اثرش به نام «نامهی سرخ» را منتشر کرد. این نویسنده با توجه به تحصیلاتش اندیشههای عمیق و ژرف را دستمایه داستانهایش قرار داد و بیش از پنجاه اثر منتشر کرد. او در سال 1993 موفق به کسب جایزه ادبی Dera maggots شد.
آثار «کریستین بوبن» نویسندهی معاصر فرانسوی همانند زنجیرهای به یکدیگر متصل هستند و مضامین آنها تکمیلکنندهی هم هستند. او در حال حاضر یکی از نویسندگان پرکار فرانسوی است که بیش از نیمی از آثارش به فارسی ترجمه شدهاند؛ برخی از آنها عبارتاند از «شش اثر»، «زندگی گذران»، «حضرت حضیض»، «ایزابل بروژ» و «پلیدی» که نسخهی الکترونیک و صوتی آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و مطالعه موجود است.
کتاب صوتی «دیوانه بازی» نوشتهی «کریستین بوبن» را ناشر صوتی آوا نامه با صدای «آنالی طاهریان» منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. این اثر را «پرویز شهدی» مترجم آثار ادبیات بینالملل ترجمه و آن را نشر چشمه سال 1382 منتشر کرد که نسخهی الکترونیک آن نیز در فیدیبو موجود است. «پرویز شهدی» متولد مشهد است و تحصیلاتش در رشتهی زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه تهران و ادبیات تطبیقی در دانشگاه سوربن فرانسه را به سرانجام رسانده است. او یکی از پرکارترین مترجمان ایرانی است و تا امروز بیش از شصت اثر را ترجمه کرده است. از ترجمههای دیگر او میتوان به «رستاخیز» اثر «تولستوی»، «نخستین مرد» اثر «آلبر کامو» و «ابله» اثر «فئودور داستايفسكی» اشاره کرد که نسخهی صوتی و الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای دانلود و مطالعه وجود دارد.
عروس و داماد و مهمانها از کلیسا بیرون آمدند. داشتند از جلوی هتل میگذشتند که خروارها آب همراه با تاریکی از آسمان به سرشان فروریخت. رگبار از صبح مثل سگ ولگردی توی آسمان پرسه میزد. فریادهای ساقدوشها بهطور حتم آن را برانگیخت. دستهی کوچک پرید توی هتل تا از خیس شدن مصون بماند. صاحب هتل شراب داغ مخلوط با هل به آنها خوراند. من تنها بودم، انتهای هتل نشسته بودم و روزنامه میخواندم. از من دعوت کردند به آنها بپیوندم. نمیدانم چه چیزی باعث میشود با دیدن یک تازهعروس تا این حد تحت تأثیر قرار بگیرم. اینیکی خیلی جوان بود، میشود گفت یک دختربچه. لباس عروسیاش که براثر باران خیس و پاره شده بود. شوهرش که سن و سالی بیشتر از خودش نداشت، نمیدانست چه بکند. صورت دختربچه گانهی او را میان دستهای زمختش گرفته بود و بهملایمت نوازش میکرد و میکوشید آن را، مثل کاری که آدم با حیوانی خانگی میکند، گرمکن، و درعینحال چشم از من برنمیداشت. ظاهراً به مذاقش خوش آمده بودم و هیچ ناراحت نمیشد ضمن دلداری دادن به یکی، با دیگری هم چشمچرانی کند. رگبار رفت جای دیگری شر به پا کند. عروس و داماد و همراهان میان سروصدای صندلیها از جا برخاستند، خواستند پول شرابی را که خورده بودند حساب کنند، صاحب هتل عصبانی شد، در روزی مثل امروز آدم دستبهجیبش میبرد؟ چه خیال کردهاید. عروس و داماد جلوتر از همه بیرون رفتند، داماد آخرین نگاه را به من کرد، چیز رنجآوری در این نگاه بود. آمیزهای از تمنا و اندوه: خیلی دلم میخواهد با تو دوست شوم، ولی میبینی که گرفتار اینیکی هستم. بار اولی نبود که چنین حالتی را در چهرهی مردی میدیدم. همین برق کوچک خیس، وقتی یکی از دخترهایی را که در کتابفروشی کار میکرد به خانه دعوت کردم. در چشمهای رومن درخشید. باید بیشتر دقت کنم. باید نسبت به این فکر که گاهی وجودم را در خود میگیرد، بیشتر بدگمان باشم. فکری است غمانگیز و غمگین کننده. فکر اینکه همهی پیوندهایمان ساختگی است و بدتر از آن: خندهدار. بله، گاهی به نظرم میآید که همهی احساسهایمان، حتی ژرفترینشان یک نوع جنبهی خندهدار محونشدنی دارد. ژرف بودن این احساسها ربطی به عشق ندارد - همهاش مربوط به عزتنفس است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 250.۹۵ مگابایت |
مدت زمان | ۰۴:۳۳:۴۲ |
نویسنده | کریستین بوبن |
مترجم | پرویز شهدی |
راوی | آنالی طاهریان |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۷/۱۸ |
قیمت ارزی | 13 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
راوی داستان رو به شیوایی بیان میکنه. داستان هم آدم رو با خودش به دنیای یه دختر سبک بال میبره. کتاب دلپذیری بود و ارزش یک بار شنیدن و فکر کردن بهش رو برای مدتها داشت. بهتر بود از موسیقی باخ حداقل کمی در پس زمینه استفاده میشد.
داستان و راوی عالی هستن. ولی چطور ممکنه وقتی اینهمه از موسیقی باخ صحبت میکنه یک قطعه از باخ هم در موسیقی متن کتاب جا نداشته باشه؟! فوق العاده غیر حرفه ای
کتاب خیلی جالبی بود و راوی، خانم آنالی طاهریان، مثل همیشه بی نهایت خوب روایت میکنند
من دارم نسخه ى pdf کتاب رو میخونم... و واقعا جالبه. تقریبا داره تموم میشه
خوب بود پیشنهاد میدم بخوانید
کتاب خوبیه
ok