داستان حسین کرد شبستری بخشی از تاریخ و فرهنگ ایرانی است که برای زمان درازی یکی از عوامل سرگرمی و قطعا فرهنگ ساز ایرانیان بوده است. این داستان مجموعهای از حکایتهای پهلوانی عیاران است و شرح جنگهای افسانهای آنها علیه باطل را روایت کرده است. از این شخصیت روایت سینمایی نیز به سال 1345 به کارگردانی اسماعیل کوشان ساخته شده است. کتاب حسین کرد شبستری به نوعی از سنت قصهگویی شفاهی ایرانیان چنانکه در مجموعه گرانقدر هزار و یک شب شاهد آن هستیم پیروی میکند. حتی شاید اگر فاصلهی زمانی این دو کتاب با یکدیگر تا این اندازه نبود هزار و یک شب داستان حسین کرد شبستری را چنان که دربارهی سندباد بحری و سلیم جواهری و امثال آن دیدهایم در خود جذب کرده بود. این داستان که نویسندهی مشخصی ندارد بارها و بارها توسط نقالان به شکلهای گوناگون و متفاوت با حاشیهها و اضافاتی به فراخور موقعیت روایت شده است و سرگرم کنندهی تودهی مردم در قهوهخانهها و نقالیهای خیابانی بوده است. این امر باعث شده که به تدریج داستان شفاهی گسترده شده و سال به سال طولانیتر از گذشته شود. کنایهی قصهی حسین کرد در ادبیات عامه به روایتی طولانی یا کلامی که به درازا بیانجامد گفته میشود. این کنایه شاید دررابطه با نسخهی صوتی این کتاب نیز صدق کند. خوانش صوتی حسین کرد شبستری بیست و شش ساعت و سی دقیقه زمان دارد و در سی و سه فصل که هر کدام به بخشهای کوچکتری تقسیم شدهاند انجام شده است.
داستانهای حسین کرد شبستری در دورهی صفویه اتفاق میافتد. او یکی از پهلوانان افسانهای ایرانی است که از پدری چوپان به دنیا آمد و تبدیل به قهرمانی اسطورهای شد. او ابتدا شاگرد و مرید پهلوان مسیح تکمهبند تبریزی از پهلوانان دربار شاه عباس صفوی بود. اما پس از مدتی تبریز را ترک کرد و در اصفهان به جرگهی پهلوانان شاه عباس پیوست. حسین کرد با گرفتن مالیات عقبافتادهی ایران از هند لیاقت و جربزهی خود را به شاه عباس صفوی نشان داد و تبدیل به یکی از نزدیکان شاه شد. بخشهای متفاوت این داستان همگی بیان کنندهی مبارزات و پهلوانیهای حسین کرد در جنگ با ترکان عثمانی و ازبک است.
اما راوی گوید که همه جا میآمدند تا به بیابانی رسیدند که نزدیک جنگل بلغار بود. رسیدند که دیدند در آن دو نفر پیاده میروند که قاپلان پاشا گفت سواری برود و ایشان را بیاورد و سراغی چند از ایشان بگیرم. سواری اسب خود را برانگیخت و ایشان را آورد و چون ایشان نزدیک رسیدند دیدند که چهل نفر عثمان رویاند سوار بر اسبهای خود اما جوانی در میان ایشان است که گویا سرهنگ ایشان است. اما بسیار طویل القد میباشد. قاپلان روی به ایشان کرد که شما مردم کدام ولایت میباشید. ایشان گفتند ما مردم اصفهان هستیم و هر دو برادر هستیم. قاپلان گفت در کجا میروید؟ گفتند ما هر دو چهارصد تومان قرض داریم و از دست طلبکار فرار میکنیم. گفت الحال ما مردم روم هستیم و در این ولایت کارسازی داریم. بیایید در پیش ما ملازم شوید که ما بلدیت نداریم. بلد ما بشوید. چهارصد تومان قرض شما را میدهیم. یکی از آن دو نفر گفت برادر هرچه ایشان هستند، باشند. ایشان ظاهرا چهار یاری هستند و من که از این دین سیر شدهام به دین ایشان میروم. آن یکی گفت من هم به دین ایشان میآیم. آن دو نفر بیدین خدا نشناس هر دو در پیش قاپلان پاشا رفتند و خلیفههای ثلاث را مدح کردند. قاپلان پاشا گفت یاران، اول کار ماست. کار خوب میشود.
یکی از مشکلات جامعهی امروزی ایران انقطاع فرهنگی با گذشتهی خود است. از دورهی قاجار که ارتباط ایران با کشورهای دیگر و بالاخص اروپایی گسترش پیدا کرد فرهنگ عامه به سرعت و بعضا بدون دقت شروع به کپی برداری از الگوهای اروپایی کرد. به همین دلیل طرز فکر، کنش و رفتار پیشینیان برای ما ساکنین امروزی ایرانیان چندان که باید و شاید شفاف و آشکار نیست. شنیدن کتابهایی مانند حسین کرد شبستری، هزار و یک شب، امیر ارسلان نامدار و غیره جدا از ارزش ادبی آنها میتواند دستآویزی باشد برای ارتباط با نسلهای پیشین و آشنایی با جامعه شناسی و فرهنگ ایشان. انتشارات آوانامه نسخهی صوتی این کتاب را که به همت حسن ذوالفقاری جمع آوری شده است ارائه کرده که از اپلیکیشن و وبسایت فیدیبو قابل دانلود و شنیدن است.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب صوتی حسین کرد شبستری اثر حسن ذوالفقاری بود.خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی داستان میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 1.۴۳ گیگابایت |
مدت زمان | ۲۶:۳۱:۲۶ |
نویسنده | حسن ذوالفقاری |
راوی | پروین محمدیان |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۷/۱۶ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خوب
بسیار خوب
افتضاح افتضاح افتضاح شنیدید به یه نفر که پرگویی میکنه میگن قصه حسین کرد شبستری نگو!؟ حالا میفهمم چرا اجرا خوب بود اما: ۱- داستان بی در و پیکر بود ۲- کلمات زشت به فور که مداوم راوی قطع میشد چون قابل پخش نبود ۳- حتی یک جمله آموزنده در کل داستان پیدا نمیکنید ۴- بعضی افسانه ها و داستان ها مثل هزار و یک شب شاید (شاید) آموزنده نباشند اما حداقل سرگرم کننده هستند. این داستان حتی سرگرم کننده هم نبوده ۵- خلاصه کل داستان اینه که همه لات ها رافضی میشن اما همچنان به فسق و فجور و شرابخواری و بچه بازی و… ادامه میدن و یه عده رو میکُشند. هیچ چیز اضافه ای پیدا نمیکنید. و این د استان برای هر پهلوان!!! تکرار میشه در انتها اگه ۲۶ ساعت از عمر اضافه دارید و میخواید بریزید دور گوش بدید.
کتاب خوبی نیست همه قصه هاش شبیه هم هستند