یک تاریخ از خوشبختی، که همان چیزی است که این کتاب پوشش میدهد، همانگونه که در فلسفه غربی به چشم میآید، میبایست دربرگیرنده توصیف تلاشهای مهم برای برآوردن این آرزو، و تا حدودی، هماهنگ کردن و نظاممند کردن این عناصر باشد. بسیاری از این تلاشها به واژه «happiness» [خوشبختی] و واژههای مشابه آن در انگلیسی و دیگر زبانها گره میخورد؛ همانند «well-being»[بهروزی] و یا «eudaimonia» در زبان یونانی.
تفکر درباره تاریخ فلسفه بهمثابه مقدمهای ارزشمند بهمنظور تفکر در باب فلسفه، البته به تمرکز بر برخی انگارهها و موضوعات مشخص فلسفی میانجامد ـ و نه همه آنها. این امر، همان چیزی است که باید باشد. این امر، همان است که باید باشد، اگرچه بدینمعنی است که در هنگام سازماندهی یک کتاب، برخی چیزهای جذاب به کناری نهاده شود؛ و در میان آنها، مواد جذاب تاریخی. منابع تاریخ فلسفه ارزشمندتر از آنند که اجازه داده شود در گرو دایرةالمعارفگرایی، باستانگرایی یا تاریخباوری بمانند.
بیشتر انگارههای مهم در باب خوشبختی، و دشواریهای برخاسته از آنها، پیش از این، در تفکرات یونانیان باستان نیز وجود داشته است. بیشتر سؤالات فلسفی درباره خوشبختی که متعاقباً مورد وارسی قرار میگرفت ـ اگرچه قطعاً نه تمام آنها ـ برای پرورش و پالایش و تلاش برای کاربست، به یکی از آن انگارهها مربوط میشد؛ و همچنین به اینکه چگونه خود مفهومِ سرسختانه غامض آن معنا شود. این امر بدین معنی است که تاریخ خوشبختی، خصوصاً هنگامی که مختصر باشد، میبایست تا حدود زیادی، تاریخ باستان خوشبختی باشد (اگرچه نه فقط تاریخ خوشبختی باستان).