علاقه به مقوله شهروندی هرگز تا این اندازه زیاد نبوده است. سیاستمداران از هر گرایشی بر اهمیت آن تأکید میورزند، همانطور که رهبران سیاسی، رهبران مذهبی، سرآمدان جهان صنعت، و همه گروههایی که درگیر کارزارهای مدنی هستند ـ از کسانی که از آرمانهای جهانی همچون از میان برداشتن فقر جهانی حمایت میکنند گرفته، تا دیگرانی که توجهشان عمدتاً بر مسائلی محلی مانند مبارزه با جرم و جنایت در محله است همگی بر شهروندی تأکید میکنند. دولتها در سراسر جهان به اشاعه و آموزش اصول شهروندی در مدارس و دانشگاهها پرداختهاند، و آزمونهای شهروندی را برای مهاجرانی که در پی کسب تابعیت و شهروندی کشور میزباناند به اجرا گذاشتهاند. گونههای مختلف شهروندی پیوسته بهصورت مستمر تکثیر میشوند، از شهروندی دوگانه و فراملیتی گرفته تا تابعیت و شهروندی مشترک و شهروندی جهانی. هر مشکلی که پیش میآید ـ خواه کاهش رأیدهندگان در انتخابات باشد، یا شمار فزاینده بارداری نوجوانان یا تغییرات جوّی ـ کسی هم پیدا میشود که در بررسیهای خود احیای دوباره شهروندی را بخشی از راهحل مسئله ببیند.
صرف گوناگونی و گستردگی طیف موارد استفاده از مفهوم شهروندی میتواند تا اندازهای گیجکننده باشد. از نظر تاریخی، شهروندی با امتیاز عضویت در جامعه سیاسی خاص پیوند خورده است ـ جامعهای که در آن کسانی که از جایگاهی مشخص برخوردارند حق دارند از موقعیتی برابر با شهروندان دیگر در اتخاذ تصمیماتی جمعی برای تنظیم زندگی اجتماعی مشارکت داشته باشند. بهعبارت دیگر، شهروندی با شکلی از مشارکت سیاسی در شکلی از دموکراسی پیوند خورده است ـ بهویژه و بیش از هر چیز به حق رأی مربوط است.