افکار مختلفی در طول روز ذهن ما را بر روی خودش متمرکز میکند. این افکار خواه مثبت، خواه منفی تبدیل به عادات روزانه میشوند و بهقدری روزمره و همیشگی میشوند که از درست یا نادرست بودن آنها اطلاعی نداریم. اگر بتوان مراقب افکار بود و از دادههایی که به ذهن میسپاریم، مطلع باشیم، قطعاً قابلکنترل بوده و مسلماً به جمعآوری لحظههای خوش میپردازیم و با توالی این افکار، هرروز خوشحالتر و امیدوارتر خواهیم بود ولی اگر بدون کنترل باشد، مطمئن باشید قدرت افکار منفی بیشتر است، وارد ذهن شما میشوند و همه زندگی سراسر رنج و نگرانی خواهد شد، نگرانیهایی که امیدی به حل شدن آنها نداریم و گویا باید در زندگی ما مانند دیگر اعضای خانواده حضورداشته باشند.
دور کردن نگرانیها را از روزی به روز دیگر موکول میکنیم و به تنها چیزی که اهمیت نمیدهیم، حل و دور کردن آنها برای همیشه است. غافل از اینکه آسیبی که بهمرور بر سلامت انسان وارد میکند غیرقابلجبران خواهد شد؛ و اما چرا غیرقابلجبران!؟ به این دلیل که هر نگرانی و اضطراب، ابتدا شخص را درگیر میکند ولی دقیقاً مانند یک ویروس به دیگر اعضای خانواده منتقلشده و به جرات میتوانم بگویم بر روی «دی ان ای» افراد اثر میگذارد و این حالات از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. چهبسا احساس شکست، ناامیدی و خشم که اکثر ما با آن درگیر هستیم، حاصل افکار اجداد ما میباشد. در ادامه کتاب به شما یاد خواهم داد که چگونه خشم موروثی را که از زمان جنینی به ما منتقلشده است را از بین ببرید.
ویروس نگرانی و ناامیدی ابتدا شخص را درگیر کرده و وقتیکه بهاندازه کافی توانست قدرت امید شخص را بگیرد به دیگر اعضای خانواده منتقلشده و آلودگی در خانواده منتشر میشود و قطعاً ویروس در خانه نمیماند و راهی به بیرون از خانه و اجتماعی بزرگتر باز میکند. این بیماری هیچ علائمی ندارد و چهبسا در موارد زیاد بدون اینکه بدانید تمام عالم را مسئول ناخوشی خود میدانید و کاملاً باحالتی حقبهجانب برای گرفتن زندگیتان از دست ربایندگان خوشی و سرزندگی، دست به هر کاری میزنید تا جایی که خشم خود را بر روی همهچیز خالی میکنید و نگرانید، نگران زندگی که از شما دریغ شده و وقتی گرفتار این نوع افکار شدید، بدانید که با زندگی وداع کردهاید و فقط زندگیتان از روزها و سالها گذر میکند بدون اینکه طعمی خوشایند برایتان بهجا گذاشته باشد.