

کتاب ارکیدههای من
نسخه الکترونیک کتاب ارکیدههای من به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب ارکیدههای من
داشت فنجانهای چای را توی سینی بغل هم بغل هم میچید و جواب سلامم را چسباند به فنجانهایی که بخار ازشان بلند میشد. حتی سرش را بلند نکرد. لیوانم را گذاشتم کنار سینی و زدم بیرون تا هر وقت عشقش کشید برایم آبجوش بیاورد. یادش نمیرود چای نمیخورم. دلم سوزن سوزن میشود. چرا مرا نمیبیند؟ اصلاً به درک! نمایشنامه را ورق میزنم و چایم را سر میکشم. به نظرم چای دمشده مال توی خانه است. بیرون فقط آبجوش. آنوقت خودم تیبگ با هر طعمی که دلم خواست از توی کیفم در میآورم: هلو. نعناع. چای سبز. بعد از دو هفته این آقاسلیم هنوز عادت نکرده به این شیوۀ من. یا شاید به خود من. لیوان آبجوش را با هزار توپ و تشر نگفته و با اخم و تخم روی میز میگذارد. شاید فکر میکند چایش را نمیپسندم که با خودم تیبگ میآورم. تازه مهر ماه است. تا آخر ترم فرصت هست که آقاسلیم به من و من هم به کفشم عادت کنیم. اصلاً به درک که مرا نمیبیند. این کفشها هم چه قرچ و قروچی میکند روی کف راهرو. هنوز جرأت ندارم هر روز پاشنهبلند بپوشم. از پسش برنخواهم آمد. بروی بالای نردبان که چه؟ همین کفش پاشنه سهسانتی خودش یک جهش بزرگ است. همین که کتانی و دکتر مارتین نیست خوب است. حالا پاشنهبلند نباشد. به درک. نخند! به خدا قدم بزرگی است. از وقتی یادم میآید صبحها جوری از خانه زدهام بیرون که انگار یا راهی کوهنوردیام یا عملیات تکاوری. اوضاع از دو سال پیش عوض شد. یک ماه قبل از عروسی مجبور بودم روزی یک ساعت با کفش پاشنه پنجسانتی تمرین کنم تا توی جشن درست راه بروم.
نظرات کاربران درباره کتاب ارکیدههای من