

کتاب ناقوسها به صدا درمیآیند
نسخه الکترونیک کتاب ناقوسها به صدا درمیآیند به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب ناقوسها به صدا درمیآیند
کشیش از مقابل مجسمهی مریم مقدس گذشت. دکمههای پالتوی بلند مشکیاش باز بود. شال سبزی روی گردنش انداخته بود. بهآهستگی قدم برمیداشت و به دو مرد ژندهپوش که جلوی در کلیسا ایستاده بودند، نگاه میکرد. مردان با دیدن او چند قدمی جلو آمدند، با تکان دادن سر سلام کردند و مردی که مسنتر بود و تهریش جوگندمی داشت، «گفت: پدر، ما را آندریان ویتالیویچ فرستاده، گفت شما کارمان دارید.» کشیش یادش آمد که دیشب به دوستش آندریان ویتالیویچ زنگ زده و از او خواسته بود دو نفر از کارگران رستورانش را برای نظافت و مرتکب کردن کلیسا بفرستد. کشیش به آندو لبخند زد و گفت: «بله! بله! با من بیابید.» کشیش کلید انداخت و در را باز کرد. هرم گرمای شوفاژهای روشن سالن، بهصورتهایشان خورد. کشیش در را بست، پالتویش را درآورد و روی جالباسی کنار در آویخت و رو به آنها گفت: میبینید که باید چهکار کنید؛ همه چیز بههمریخته است... بیابید جلوتر تا بگویم از کجا باید شروع کرد...
نظرات کاربران درباره کتاب ناقوسها به صدا درمیآیند