0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  از پس ابرهای باران زا نشر آبارون

کتاب از پس ابرهای باران زا نشر آبارون

کتاب متنی
نویسنده:
درباره از پس ابرهای باران زا

پرستاری آمد و با خونسردی معمول حرفه‌ای‌شان گفت: «مریم مدیر بیمارستان تو رو خواسته. الأن زنگ زده بود.» مریم یکه‌ای خورد و گفت: «صبح به این زودی که تازه ساعت نه هست نگفت چیکارم داری؟» همکار گفت: «چیز خاصی نگفت. تنها گفت بیاد به اتاق من» داشت لباس‌های مجروحی را با قیچی پاره می‌کرد تا لباس بیمارستان به او بپوشانند. خون مردگی و چرک و خاک‌آلودگی از لباس‌ها به چشم می‌خورد. مجروح پسربچه شانزده ساله‌ای می‌نمود که یک پایش از مچ قطع شده بود. مریم دستکش‌ها را از دست بدر آورد. دست‌هایش را با آب و صابون شست. لحظه‌ای مات و مبهود مقابل آینه ایستاد و پنداری ناگهان به یاد حرف مدیر بیمارستان افتاده باشد با عجله از اتاق خارج شد. مدیر بیمارستان پشت میز کارش مشغول امضا کردن برگ‌هایی بود که روی میزش گذاشته بودند. مریم دم در ایستاد و گفت: «سلام آقای دکتر مولایی، فرمایشی داشتید؟» مدیر از دیدار ناگهانی مریم دست‌پاچه برگ‌ها را از روی میز کارش جابجا کرد و در حالی که نگاهش را از او می‌دزدید گفت: «بله، بله، همین الأن اگه اجازه بدین. ببخشین که من مشغله زیادی دارم. اما... خوب.» مریم از لحن و من و من کردن و نگاه دزدیدن مدیر بیمارستان متعجب شد. احساس کرد عرق سردی بر پشتش نشسته است. پاهایش شروع به لرزیدن کرد و چیزی در دلش شکست. مدیر داشت وقت می‌گذراند تا لحن مناسب‌ صحبت کردن پیدا کند. مریم گفت: «آقای دکتر نفرمودین با من چیکار داشتین؟» دکتر مولایی گفت: «هیچ هیچ، کار که نه، در واقع...»...

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
734.۲۰ کیلوبایت
تعداد صفحات
94 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۳:۰۸:۰۰
نویسندهمجتب حبیبی
ناشرنشر آبارون
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۷/۰۴/۰۶
قیمت ارزی
2.۵ دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۷۳۴.۲۰ کیلوبایت
۹۴ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
5
از 5
براساس رأی 2 مخاطب
5
100 ٪
4
0 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
0 ٪
5
(2)
55,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
از پس ابرهای باران زا
مجتب حبیبی
نشر آبارون
5
(2)
55,000
تومان