در گوشهای پرت، بر روی یک صندلی رنگ و رو رفته که دید مناسبی به اطاقکهای کامپیوتری داشت، نشست. وانمود کرد که درحال مطالعه کتابی از مجموع کتابهایی است که دسته کرده است. از آنجا که تعداد زیادی از کاربران وسایل خود را بر روی میز پهن کرده بودند. حتی یکی از آنها کفش خود را درآورده بود، حدس میزد که برای مدت زیادی در آنجا میمانند. امیدوارکنندهترین اطاقک در اختیار دختر نوجوانی با تعدادی کتاب مرجع بود که به نظر میآمد، درحال رفتن است و رسانههای اجتماعی را چک نمیکند، درواقع؛ داشت عنوانها و نویسندههای یافته شده در موتور جستجو را یادداشت میکرد. درحالیکه منتظر بود، سرش را بر روی کتابی که در بازوی چپ خود قرار داده بود، خم کرد. با تیغ ریشتراشی که در دست راست خود پنهان کرده بود، سنسور مغناطیسی را که به پشت خود چسبانده بود را برید و آن را در شکاف میان کوسن و دسته صندلی جای داد. با تظاهر به بیعلاقگی، سراغ کتاب بعدی دسته رفت.
کریس آماده با رمانهای بیجلد درون کولهپشتی خود بود، که دختر نوجوان رفت تا منبع دیگری پیدا کند. بدون نشان دادن عجله یا پریدن، قبل از آنکه افراد دارای اندک امید متوجه از دست دادن فرصت خود شوند، کریس روی صندلی نشسته بود. تا در سه دقیقه نامه الکترونیکی خود را چک کند.
افتضاحه افتضاح...
کتاب با ترجمه و ویرایش بد داغون شده.
مثل اینه که با گوگل ترنسلیت ترجمه شده.کامنت گذاشته بودن ک ترجمه بده باورم نشد...
حیف یه ریال پول بابت این ترجمه.کتاب ظاهرا عالی باشه.فیدیبو توی این زمینه خیلی ضعیفی.کارت درسته ولی حواست به کیفیت ترجمه هم باشه.ممنون ولی حالمو گرفتی...
2
من نمیدونم که ترجمه این کتاب تو فیدبیو چرا انقد بده ولی من این کتاب رو خریدم و خیلی داستان قشنگی داره در کل امیدوارم که فیدیبو یه نسخه دیگه از این کتاب بزاره
5
ترجمه کتاب ضعیفه و گاهی اوقات کاملا نامفهوم.
ولی داستان زیبا و متفاوتی داره.
3
ترجمش روان نیست.من هی سعی میکنم بخونمش باز میزارم کنار.
1
منم میتونم با گوگل ترنسلیت مترجم بشم. در جریان باشید??