احساس بي حسي و بي وزني وجودم را فراگرفت. نه قلبم با تپشهاي تند صدايش ميزد و نه شور و شوقي از خود نشان ميداد . درخت نيمه عريان آرزوهايم آخرين تكان را به خود داد تا چند برگ زرد و خشك باقي مانده بر روي شاخههايش نيز فرو ريزند و در بيداد زمان لگدمال شوند.
من نسخه چاپی خوندم
داستان خیلی خیلی خوبی داره یه رمان عاشقانه عالی بعضی از بخش ها همینطور اشک بود که میومند و بند نمیومد
واقعا کتاب عالی ولی کمتر شناخته شده