یک داستان خوب، میتواند زندگی روزمرهی خود ما باشد و میتوان مسایل و مشکلات زندگی را در قالب داستان، به خوبی طرح کرد.
در این داستان سعی شده یکی از مهمترین مشکلات فرزندان کشور عزیزمان به تصویر قلم کشیده شود، چرا که بچهها با خواندن چنین داستانهایی و لمس آن، مسایل را بهتر میتوانند درک کنند و بیشتر به عمق مسئله پیببرند.
یکی از مشکلات عمدهای که در رفتار فرزندان دیده میشود، حس حقارت نسبت به شغل پدرانشان است. در حالی که چنین شغلهایی باید در جامعه باشند و شاید از مهمترین شغلهایی هستند که جامعه به آن نیازمند است، شغلهایی از این دست، شاید در ظاهر وجههی خوبی نداشته باشند و حتی جامعه هم بدون این که خود بداند ناآگاهانه از دریچهی خوبی به این قبیل شغلها نگاه نکند، ولی باید سعی کنیم با فرهنگ سازی، نگرشها عوض شود و اگر چنین شود، فرزندان نیز این حس را نخواهند داشت. به هرروی، در این داستان سعی کردم نشان دهم بچهها آگاهانه نسبت به شغل پدرانشان بنگرند و به اهمیت آن پی ببرند و آنان را مایهی فخر خود بدانند.
ثریا فلاحی