دیوید بنیوف را بیشتر به عنوان خالق سریال Games of thrones و نگارش فیلمنامهی آثاری نظیر تروی، بادبادکباز و ایکسمِن میشناسیم، اما وی پیش از اینها کارش را با نوشتن ادبیات داستانی آغاز کرده بود.
داستان این شاهکار در دورهی محاصرهی لنینگراد و جنگ جهانی دوم میگذرد؛ کلنل سازمان امنیت ملی روسیه، فرصتی در اختیار دو جوان محکوم به اعدام ـ یکی نوجوانی یهودی و بدون اعتمادبهنفس و دیگری جوانی جذاب و گستاخ از نژاد قزاق ـ میگذارد تا با انجام مأموریتی به ظاهر ساده و کاملاً بچگانه به رستگاری برسند و زندگی و آزادیشان را پس بگیرند. اما حوادثی که از پی میآید، در ترکیب با طنز آمیخته با بوی زنندهی مرگ، نشان میدهد مأموریت آنقدرها هم که تصور میکردند، ساده نیست.
ویژگی اصلی سبک نگارش دیوید بنیوف در این رمان، آمیختن طنز با وقایع تاریخی هولناک حملهی آلمان نازی به روسیه است که باعث میشود این دو فاکتور متضاد گهگاه با مرزی غیرقابلتشخیص در هم بیامیزند.